۲-۸- فرایند های مدیریت دانش
چرخههای مدیریت دانش همه فرایندهای لازم برای اجرای صحیح یک برنامه مدیریت دانش در سازمان را نشان میدهند. آن معمولاً شامل فعالیتهایی است که تلاشهای مدیریت دانش برای ایجاد سیستم مدیریت دانش را هدایت میکند. چرخه معمولاً با شناسایی دانش آغاز و با چرخههای دیگر مدیریت دانش مثل سازماندهی دانش، جمع آوری دانش، ذخیره سازی دانش، تولید دانش، اشتراک گذاری دانش و ارزیابی دانش پایان میپذیرد (نادری، ۱۳۸۶).
مدلهای موجود مدیریت دانش حیطه وسیعی از مباحث، روشها و تئوریهایی را در برمیگیرد که در حوزه و تمرکز تفاوت دارند. به منظور درک این تنوع، چندین مولف سعی کردهاند روشهای متنوع را طبقهبندی و خلاصه نمایند ( Danaee Fard & Selseleh , 2010) .
نخست گروهی از مدلهای دانش محور از قبیل مدلهایی که از سرمایه فکری اسویبی[۸] (۱۹۹۷)، مک آدام و مک کردی[۹] (۱۹۹۹) و مکتب اقتصادی ایرل[۱۰] (۲۰۰۱) ناشی میشود. از دیدگاه سرمایه فکری، هدف مدیریت دانش خلق ارزش از داراییهای دانش به وسیله حداکثر سازی روابط داخلی بین انواع سرمایههای فکری سازمان میباشد. در مقابل طبقه مالی ایرل تمرکز بیشتری بر حمایت و بهرهبرداری از دانش سازمان برای تولید درآمد دارد.
گروه رایج بعدی از مدلهای مدیریت دانش مدلهای فرایند محور از قبیل مدل چرخه دانش نوناکا[۱۱] (۱۹۹۸) میباشد. این مدلها توسعه سرمایه فکری یک سازمان را ناشی از فرایندهای پویای دانش سازمانی میدانند. بنابراین، چرخه SECI چهار حالت را در نظر میگیرد (اجتماعیسازی، ترکیب، برونی سازی و درونیسازی) که از طریق آن دانش ضمنی و صریح تبدیل و معاوضه میشود. دیگران از قبیل علوی و لیدنر[۱۲] (۲۰۰۱) فعالیتهای متنوعی از خلق، ذخیره، انتقال و کاربرد دانش را ارائه می نمایند.
گروه سوم عمده مدلها بر توانمندسازی فناورانه و اجتماعی فرایندهای دانش تمرکز دارد. مدل بای (Ba) نوناکا و کونو (۱۹۸۸) (Ba کلمه ژاپنی برای مکان) چهار نوع با (منشا گیری، تعامل، سایبر و تمرین) به عنوان ارتقاء دهنده فرایند دانش (اجتماعی سازی، ترکیب، برون سازی و درونی سازی) پیشنهاد میکند که مکتب تکنوکراتیک ایرل (۲۰۰۱) همچنین به این طبقه تعلق دارد. این مکتب بر نقش ICT در اخذ دانش خبرگان، فرایند مستندسازی و نگهداری بهترین رویهها در پایگاههای دانش رسمی یا قرار دادن شخصی که دانش مورد نیاز را دارد در صفحات زرد خبرگان یا دایرکتوریها تاکید دارد. در طرف غیر ICT، مکتب رفتاری ایرل (۲۰۰۰) مسائل فرهنگ سازمانی، ساختار و فضاهای فیزیکی را مورد خطاب قرار میدهد که اشتراک گذاری دانش و جمعآوری دانش به وسیله شبکه کارکنان را تسهیل مینماید.
گروه چهارم مدلهای اجتماعی در حال ظهور، عقیدهای بسیار رایج را مورد تایید قرار میدهد که فرایند دانش، ابزار و روشها برای ارتقای خلق، اشتراک گذاری و نفوذ دانش به طور کلی مناسب هستند. از دیدگاه کلی، از هر یک از چهار حالت مدل SECI نوناکا (۱۹۹۸) انتظار میرود کارایی مدیریت دانش را به وسیله ارائه دانش مورد نیاز به افراد و گروهها برای انجام وظیفهشان افزایش دهد. بیشتر تحقیقات اخیر به وسیله اسنودن[۱۳] ( ۲۰۰۲) و بکرا-فردناندز و همکارانش[۱۴] (۲۰۰۴) از دیدگاه کلی ذکر شده در بالا جدا شد با این استدلال که کارایی ابتکار مدیریت دانش بسته به وظیفه و محیطی است که دانش در آن استفاده میشود.
سرانجام گروهی از مدلها بر طبیعت تکاملی مدیریت دانش تاکید دارند. مدل سه مرحلهای ون کروق و همکارانش[۱۵] (۲۰۰۰) (تعیین و اخذ، استفاده از آنچه در دسترس است و توانایی ایجاد دانش برای نوآوری) و مدل رشد چهار مرحلهای فناوری مدیریت دانش گتسچالک و خاندلوا[۱۶] (۲۰۰۳) ابزار کاربر نهایی، چه کسی چه چیز را میداند، چه چیزی آنها میدانند و چگونه سیستمها را میبینند به این گروه تعلق دارد. طبق نظر ون کروق و همکارانش (۲۰۰۰) مراحل مختلف مرتبط با پیشرفت اهداف سازمانی از حداقل سازی ریسک، جستجوی کارایی تا نوآوری میباشد. این مدل لزوماً بیان میکند که مرحله کلیدی در توسعه و اجرای مدیریت دانش یک فرایند خطی تشکیل نمیدهد، بلکه گاهی این مراحل روی یکدیگر ساخته میشوند، آنها میتوانند به طور مکرر و منعطف استفاده شوند.
مدیریت دانش طیف انواع مدیریت دانش از خلق و کدگذاری تا توزیع و بهره برداری را در بر میگیرد (Chen & Lin, 2004).خلق و کدگذاری دانش لزوماً منجر به بهبود عملکرد یا ایجاد ارزش نمیشود. ارزش تنها زمانی ایجاد میشود که دانش در سازمان به اشتراک گذاشته شود و زمانی که مورد نیاز است به کاربرده شود. بنابراین مزیت رقابتی نه تنها به خلق دانش بستگی دارد، بلکه مهمتر از آن توزیع و کاربرد دانش میباشد (Liao etal, 2010).
در سال ۱۹۹۵ به وسیله لئونارد بارتون چارچوبی که شامل ۴ قابلیت اصلی و ۴ فعالیت سازنده دانش است ارائه شده است که در هر سازمان مبتنی بردانش میتواند اجرا شود. این فرآیندها عبارتند از: تولید، شناسایی، گردآوری، تطبیق، سازماندهی، بهکارگیری، مشارکت. (احسانی، ۱۳۸۵).
مدیریت دانش را به عنوان فرایند شناسایی، پدید آوردن، اکتساب و به کار گیری دانش سازمانی جهت بهره برداری از فرصتهای جدید و بهبود عملکرد سازمانی تعریف کردهاند. به بیان دیگر، مدیریت دانش در یک سازمان، شامل تمام تلاشهایی است که سبب میشود دانش مناسب، در وقت مناسب و در شکل مناسب و با هزینهی مناسب، به فرد مناسب برسد. از سوی دیگر، چرخهی مدیریت دانش شامل فرآیندهای مختلفی از قبیل خلق دانش، شناسایی دانش، گردآوری دانش، طبقه بندی دانش، سازماندهی و ذخیره سازی دانش، انتشار و به اشتراک گذاشتن دانش، دسترسی دیگران به دانش و به کار گیری دانش است. از این میان، سه فرایند، خلق، به اشتراک گذاشتن و به کار گیری دانش مهمتر از سایر فرآیندها بوده و در ادبیات مدیریت دانش بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. خلق دانش جدید در سازمان، در اثر ارتباط برقرار کردن میان ایدههای موجود و یا تعامل با سایر افراد درون سازمان، صورت میگیرد. به اشتراک گذاشتن دانش با دیگر اعضای سازمان، باعث بیشتر شدن ارزش آن میشود. اما به کار گیری دانش، پایان بخش چرخهی مدیریت دانش است که طی آن، دانش به خروجیهای ارزشمند سازمان تبدیل میشود (نادری، ۱۳۸۶).
شکل ۲-۲- چرخهی مدیریت دانش سازمانی و فرآیندهای اصلی آن (نادری، ۱۳۸۶).
در جدول ۲-۳ سایر چارچوبها و شرح مختصری در مورد آنها آورده شده است.
جدول ۲-۳- مروری بر سایر چارچوبهای مدیریت دانش
چارچوب | چرخه مدیریت دانش |
( Leonard-Barton,1995) | ۱-اشتراک گذاری و حل مسائل خلاقانه ۲- وارد کردن و جذب دانش فناورانه از خارج از سازمان ۳- تجربه کردن و مدلسازی ۴- اجرا و یکپارچه کردن ابزارها و روشهای جدید |
( Anderson and [۱۷]APQC,1996) | ۱-اشتراک گذاری۲- خلق،۳- شناسایی ۴-جمع آوری ۵-انطباق پذیری۶-سازماندهی ۷- به کارگیری |
(Wiig, 1993) | ۱-خلق ۲-ابزارسازی ۳-استفاده۴- انتقال |
(Van Derspek and Spijkervet,1997) | ۱-توسعه ۲-توزیع۳- ترکیب۴- نگهداری |
(Nonaka ,1996) | ۱-اجتماعی سازی (تبدیل از دانش ضمنی به دانش ضمنی) ۲-درونی سازی (تبدیل از دانش صریح به دانش ضمنی) ۳-ترکیب (تبدیل از دانش صریح به دانش صریح) ۴-برونی سازی (تبدیل از دانش ضمنی به دانش صریح) |