نسبت کارکنان ستاد به صف : بموازات اینکه کامپیوتر ها جایگزین شغلهای دفتری شد و نیاز به متخصصان سیستمهای اطلاعاتی افزایش یافت ، نسبت کارکنان ستادبه صف نیز در اغلب سازمانها افزایش یافته است.
ایجاد واحد های خاص : تغییر دیگری در ساختار سازمانی ،امکان ایجاد مرکز فن آوری است ( یک واحد اینترنت /تجارت الکترونیکی ، یک بخش پشتیبانی تصمیم و یا یک بخش سیستم هوشمند) چنین
واحدهایی قادرند اثرات فراوانی بر روی سازمانها داشته باشند . مخصوصا هنگامیکه به بوسیله مدیریت عالی حمایت شوند .(توربان و دیگران ، ۱۹۹۹ : ۲۹۵)
تفکیک عمودی : همانگونه که در بخش اول این فصل ذکر گردید تفکیک عمودی به عمق یا ارتفاع
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
۱- Edward & others |
سلسله مراتب سازمانی اشاره دارد .تحقیق در رابطه با اثرات فن آوری اطلاعات در این زمینه بسیار و
نتایج بدست آمده متفاوت بوده است که در ذیل در این زمینه بحث می کنیم .
سازمانها به جهت اینکه از عهده عدم اطمینان نحیطی برآیند سلسله مراتب را پدید می آورند ، متخصصان را استخدام می کنند و بخش های تخصصی راایجاد میکنند . اطلاعات توسط متخصصانی جمع اوری میشود که اطلاعات را در سطوح سلسله مراتب برای یک مرکز تصمیم گیری (مدیریت ارشد) ارسال میدارند . مدیران ارشد با کمک این اطلاعات ،تصمیمات بهینه ای را درزمان مقتضی اتخاذ می کنند و نتایج را به صورت فرمانها و دستورات به سطوح پایین سلسله مراتب انتقال می دهند .در تشکیلات سنتی ، اغلب افرادی که مدیر مامدیه می شوند ،در عمل کار مدیریتی نمیکنند ،آنها تنها فرامین را از رده های بالایی میگیرند و به رده های پایین تر از خود می رسانندو اطلاعات را نیز به رده های بالاتر می دهند . آنها تنها زمانی که اطلاعات در دسترسشان قرار میگیرد ،قدرت جولاندهی پیدا میکنند .(دراکر ، پیتراف ، ۱۳۷۵ : ۱۹۹)
تعدادی از محققان بحث کرده اند که فن آوری اطلاعات باقابلیت کاهش هزینه های تحصیل اطلاعات و افزایش توزیعآن باید سلسله مراتب تصمیم گیری را در سازمانها تغییر دهد .در حالیکه در دهه ۱۹۵۰ اعتقاد بر این بود که کامپوتر ابزرا ماشینی کنترل شده ای است که نیروی کار یقه آبی را از بین خواهد برد . اما در دهه ۱۹۸۰و ۱۹۹۰ بسیاری از محققان اعتقاد بر این داشتند که فن آوری اطلاعات باید جایگزین مدیریت میانی و کارکنان دفتری شود . (لادن ، ۲۰۰۰ : ۳۸)
“هابر ” بصورت ساده بحث می کند که کامپیوتر برای ترکیب ،تخلیص ،پالایش و حتی تعبیرو تفسیر اطلاعات از یک یاچند منبع مورد استفاده قرارمیگیرند . بنابراین موجب حذف کارکنان دفتری و مدیران واحدهای سازمانی مرتبط باآنها میشوند . مشاهدات “هابر ” پیشنهاد می کند که استفاده از پردازش اطلاعات به کمک کامپیوتر و فن آوری های ارتباطی باید منجر به حذف ” گروه انسانی ” د رشبکه پردازش اطلاعات شود . “لویت ” و “وایلسر ” در مقاله شان پیش بینی کرده بودند که سیستمهای مبتنی بر کامپیوتر باید اطلاعات و قدرت تصمیم گیری را د رمدیریت ارشد متمرکز سازد و بسیاری از مدیران میانی را حذف کند “اپل گیت ” و “کش ” بحث میکنند که شرکتها تعداد مدیران میانی را کاهش میدهند وسیستمهای کامپیوتری وظیفه ارتباطات ، هماهنگی وکنترل که قبلا توسط مدیران میانی صورت می پذیرفت را انجام میدهند.
“دراکر” معتقد است که پس از اینکه شرکتها نحوه استفاده از فن آوری اطلاعات را آموختند ،تعداد سطوح مدیریت وتعداد مدیران بشکل واضحی کاهش می یابد.
در برابر این دیدگاه که فن اوری اطلاعات باعث کاهش سلسله مراتب مدیریت و حذف مدیریت میانی می شود ، دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد . به عنوان مثال در تحقیقی که در سال ۱۹۹۰ در ژاپن صورت گرفت مشخص شد که تکنولوژی اطلاات به ندرت بر ساختار سلسله مراتبی در شرکتهای ژاپنی اثر گذاشته است . تعداد شرکتهایی که پس از استفاده از فن آوری اطلاعات ، تعداد سطوح خود را کاهش داده بودند “۳"از “۳۱” بود . نتایج این بررسی همچنین افزایش در میانگین حیطه کنترل ،افزایش استقلال در سطح کارکنان دفتری و تقویت ارتباطات عمودی را نشان میدهد . (ادوارد و دیگران ، ۱۹۹۱ : ۳۱۲)
همچنین در این تحقیق شرکتهای معدودی احساس کرده بودند که به علت فن آوری اطلاعات تعداد مدیران میانی شان کاهش یافته است . بلکه بسیاری از شرکتها معتقد بودند که نقش مدیران میانی تغییر یافته است. (ادوارد ، ۱۹۹۱ : ۳۲۰)
در سبک مدیریت سنتی قسمت اعظم وقت مدیران میانی صرف اداره زیر دستان می شد. با جایگزینی فن آوری اطلاعات بجای شغلهای تکراری و روتین ، کارکنان اداری متخصص تر و خود انگیخته تر می شوند .
علاوه براین مدیران میانی نیاز به بهبود محیط کاری دارند . به صورتی که خود کنترلی در قسمت زیر دستان افزایش یابد و مدیران میانی خودشان نیازمند تخصص می باشند . به عبارت دیگر نقش مدیران میانی از یک مبادله کننده اطلاعات در سطح عمودی به کسی که به عنوان یک ” گروه اطلاعاتی ” به واحد سازمانی کمک می کند تغییر یافته است . پس از آن همچنان که اطلاعات افزایش می یابد ،تصمیم گیری ساخت نیافته اهمیت بیشتری پیدا می کند . بنابر این نقشهای مدیران میانی که در زیر می آید به تدریج اهمیت خود را از دست خواهد داد:
گرد آورنده منابع داده ، ارائه دهنده گزارشات یکنواخت برای مدیران عالی و اقدام به عنوان یک مبادله کننده اطلاعات در سطح عمودی جهت انتقال دستورات مدیریت عالی به زیر دستان.(ادوارد ، ۱۹۹۱ : ۳۲۱)
در این زمینه ، برخلاف دو دیدگاه فوق تعدادی از تحقیقات حتی پیشنهاد کرده اند که کامپیوتری کردن ،اطلاعات ارائه شده به مدیریت میانی را افزایش می دهد و آنها را جهت اخذ تصمیمات مهم نسبت به گذشته توانمندتر میسازد . بنابراین نیاز به کارکنان زیاد در سطوح پایین تر سازمان را کاهش میدهد .
شکل زیر تغییرات در ساختار سازمانی را با توجه به دیدگاه فوق نشان می دهد .
A
C
B
افزایش مدیریت میانی کاهش یا حذف مدیریت میانی شکل طبیعی
شکل ۲-۳ تغییرات ساختاری
همانگونه که در شکل مشاهده می شود . چندین فرضی در رابطه با اثرات فن آوری اطلاعات بر ساختار سازمانی وجوددارد:
فن آوری اطلاعات میتواند هیچ اثری بر ساختار سازمانی نداشته باشد (شکل (a.
فن آوری اطلاعات ممکن است تعداد مدیران میانی را کاهش دهد که این امر منجر به ساختار سازمانی تخت تر می شود(شکل (b.
و یا اینکه فن آوری اطلاعات ممکن است توانایی ها و تعداد مدیران میانی را افزایش دهد (شکل c) .)(لادن ، ۲۰۰۰ : ۸۹)
۲-۴-۲ اثرات فن آوری اطلاعات بر رسمیت :
شرح دقیقتری از وظایف : با کاهش وظایف اداری ،کاربرد این فناوری موجب می شود که سیساستها بصورتی دقیق تر و شرح وظایف به گونه ای مفصل تر بیان شوند . شرکت هاییکه فن آوری پیشرفته اطلاعاتی استفاده می کنند شباهت زیادی به سازمانهای خدماتی پیدا می کنند پست های مدیریتی و اداری (که پس از بکار گیری این سیستم اطلاعاتی) باقی می مانند باید به صورتی آگاهانه تر عمل کنندو به کارهای سنگین تر دست زنند و آماده حل مشکلات گوناگون شوند . (دفت ، ریچارد ال ، ۱۳۸۶ : ۲۵۱)
۲-۴-۳ اثرات فن آوری اطلاعات بر تمرکز و عدم تمرکز :
“لویت ” و ” وایلسر” در سال ۱۹۸۵ مجموعه پیش بینی هایی را در زمینه اثرات کامپیوتر بر سازمانها ارائه دادند . این نویسندگان پیشنهاد کردند که شرکت ها و سازمانها باید به عنوان نتیجه فن آوری کامپیوتری جدید ،مجددا متمرکز شوند ،دسترسی بیشتر به اطلاعات نسبت به گذشته ، به مدیریت اجازه میدهد که متمرکز شوند ،تا قبل از بهبود سیستم های کامپیوتری ،تمایل به سمت عدم تمرکز بود زیرا مدیریت متمرکز از عهده مقدار اطلاعات و تعداد تصمیمات مورد نیاز در یک سازمان بزرگ بر نمی آمد . کامپیوتر ها قدرتی را ارائه دادند که مدیریت متمرکز ممکن شود . بگونه ای که سازمان بتواند بوسیله گروهی از مدیران عالی کنترل شود.(Lucas , Henry , 1990 : 64 )
“رابینز” در این زمینه اعتقاد دارد که فن آوری اطلاعات به سازمانها اجازه خواهد داد که بطور همزمان تمرکز و عدم تمرکز را محقق سازند . تئوری سازمان به طور سنتی با تمرکز و عدم تمرکز به عنوان یک رابطه مجموع صفر برخورد کرده است . یعنی با افزایش یکی از این دو ،به تناسب دیگری کاهش می یابد. ایجاد تعادل صحیح بین تمرکز و عدم تمرکز بعنوان یک معمای همیشگی در تئوری سازمان مطرح بوده است . تمرکز برای حصول کنترل ،زمان را قربانی می کند و عدم تمرکز با عملی عکس این امر درگیر است .
دوگانگی بین تمرکز و عدم تمرکز در آینده به مراتب کمتر از زمان حال خواهد بود . زیرا فن آوری اطلاعات به سازمان ها اجازه خواهد داد که خود اطلاعات را ایجاد و ذخیره کنند و فعالیت های غیر متمرکز را چنان می توان هماهنگ نماید که گویی آن فعالیت ها متمرکز بوده است .(رابینز ، استیفن ، ۱۳۷۷ : ۴۱۸)
تعداد دیگری از نویسندگان نیز معتقدند که در مراحل آغازین ایجاد سیستم های اطلاعاتی مدیریت ،ساختار متمرکز بوده ؛ لیکن پس از گذشت زمان کوتاهی ، با افزایش کارایی سیستم های ارتباطی ،سازمان به سوی ساختار غیر متمرکز پیش خواهد رفت .(مومنی ، هوشنگ ، ۱۳۷۲ : )
و در نهایت ” دفت” اعتقاد به فلسفه مدیریت و فرهنگ سازمانی در رابطه با این موضوع دارد. وی معتقد است که با توجه به دیدگاه مدیریت سازمان ،کاربرد فن آوری پیشرفته اطلاعاتی میتواند موجب تمرکز یا عدم تمرکز مدیریت در سازمان شود . مدیرانی که میخواهندسیستم تصمیم گیری خود را متمرکز نمایند می توانند از این فناوری استفاده نمایند . تا اطلاعات بیشتری جمع آوری کرده و تصمیمات بیشتری بگیرند ،که اغلب مسئولیت بیشتری درپی خواهد داشت .
از سوی دیگر مدیرانی که بخواهند سیستم مدیریت خود را غیر متمرکز کنند می توانند با به کار گیری این فن آوری ،اطلاعات بیشتر را به کارکنان و اعضای سازمان بدهند و بر میزان مشارکت آنها در تصمیم گیری ها و استقلال و خود مختاری آنها بیفزایند . فلسفه مدیریت و فرهنگ سازمانی در صحنه کاربرد این فن آوری (در جهت متمرکز بودن یا غیر متمرکز ساختن مدیریت ) نقش اصلی را ایفا می کند. (دفت ، ریچارد ال ، ۱۳۸۶ : ۲۶۰)
۲-۴-۴ مدل مفهومی :
TPS MRS DSS OAS |