روزافزون را از خداوند بزرگ خواستارم.
چکیده:
قطعه حاضر با نام” فانتزی برای ویولن و ارکستر سمفونیک” در فرم موومان اول کنسرتو (فرم سونات) نوشته شده و قسمتهای مختلف موومان اول یک کنسرتو ویولن از جمله مقدمه، اکسپوزیسیون، دولوپمان، کادنتسا، رپریز و کدا را در بر دارد.
با وجود اینکه این قطعه در فرم سونات نوشته شده است (که به نوعی پایبندی به سنت را داراست) از مصالح قرن بیستمی و نوین نیز بهره برده که این عناصر در نوع گردشهای ملودیک، زمینه تونال آزاد در تمها و گسترشها، نوع هارمونی به کار رفته، رنگ آمیزی ارکستر و… مشهود است که در قسمت آنالیز قطعه بصورت مشروح مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
لازم به ذکر است در جای جای این قطعه می توان رنگ و بوی موسیقی ایرانی را احساس کرد .به طور کلی از نظر تماتیک، تمهای اول و دوم در شروع بیانشان حالت تنال یا مدال دارند که رفته رفته با گسترش آنها بیشتر به سمت تنال آزاد میروند به طوری که خاصیت ناپایداری تنالیته در دولوپمان به بیشترین حد خود میرسد.
فهرست مطالب
پیشگفتار…………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۲
نگاهی به فرم سونات …………………………………………………………………………………………………………………………..۳
مختصری در مورد کنسرتو ………………………………………………………………………………………………………………….۶
آنالیز قطعه ………………………………………………………………………………………………………………………………………….۷
فرم ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۷
هارمونی …………………………………………………………………………………………………………………………………………….۲۱
کنترپوان ……………………………………………………………………………………………………………………………………………۲۲
ارکستراسیون ……………………………………………………………………………………………………………………………………۲۴
منابع و مآخذ ……………………………………………………………………………………………………………………………………۲۵
پارتیتور قطعه “فانتزی برای ویولن و ارکستر سمفونیک"………………………………………………………………..۱
پارت ویولن سلو ……………………………………………………………………………………………………………………………..۴۳
پیشگفتار:
این پایان نامه با عنوان “فانتزی برای ویولن و ارکستر سمفونیک” اولین تجربه شخصی نگارنده در زمینه نوشتن برای ساز سلو و ارکستر سمفونیک میباشد و با توجه به ساز تخصصی خود یعنی ویولن و آشنایی با کاراکتر و تکنیکهای این ساز تصمیم به نوشتن موسیقی برای ویولن سلو و ارکستر سمفونیک در فرم سونات گرفتم. در این قطعه فضای تنال آزاد در کنار روش تنال مورد تجربه قرار گرفته، بطوری که در بیان تمها و سوژهها از روش تنال استفاده شده و با گسترش آنها قطعه بیشتر به سمت بی ثباتی تنالیته و تغییرات پیدرپی آن پیش میرود. در این قطعه شاهد لحظات بسیار آرام و تغزلی ویولن سلو و همراهی های آرام و خلوت ارکستر در مقابل قسمتهای پرتکنیک و سریع ویولن (که عرصهای برای نمایش تکنیکهای تکنواز میباشد) گاه به صورت ساز تنها و گاه همراه یا در کنار قسمتهای پر هیاهوی ارکستر میباشیم که تضادهای زیادی را در قطعه ایجاد نموده است.
از آنجایی که در این قطعه برخورد نسبتاً آزادی با فرم سونات شده و قوانین سنتی سونات از جمله روابط تنال بین بخشها و… چندان رعایت نشده و این قطعه تنها در یک موومان نوشته شده نام آن را “فانتزی برای ویولن و ارکستر” انتخاب نمودم.
در قسمت نظری پس از نگاهی به فرم سونات و مختصری درباره کنسرتو به آنالیز قطعه پرداخته شده و قطعه از نظر فرم، هارمونی، کنترپوان و ارکستراسیون مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
نگاهی به فرم سونات:
طرح کلی این فرم را می توان به شکل زیر ترسیم نمود:
البته این طرح فقط یک طرح کلی از موومان اول است و رعایت این شکل به عنوان یک اصل ثابت ضرورتی ندارد. در تعریف کلاسیک سونات فرمی مبتنی بر تقابل دو تم است که در اولین بیان هم از لحاظ تماتیک و هم از لحاظ تنال (تم ۱ در تنالیته اصلی و تم ۲ درتنالیته فرعی) دارای کنتراست هستند و پس از دولوپمان، هردو درتنالیته اصلی تکرار میشوند. درنمونه های قدیمیتر، تکرار بخشها شبیه به تکرار در فرم سه تایی ساده دیده میشود، مثلا:
اغلب فقط اکسپوزیسیون تکرار میشود و در بسیاری از موارد نیز تکرار وجود ندارد. کنتراست بین تمها (از هر نوعی که باشد)، یکی از اصلیترین نیروهای محرک در فرم سونات است. لفظ سونات ممکن است به یک قطعه چند موومانی یا فرم یک موومان خاص از قطعه (معمولا موومان اول و آخر) اطلاق شود.
در اغلب سمفونیها وکنسرتوهای سازی دست کم موومان اول به فرم سونات است و میتوان چنین پنداشت که این فرم مظهر تقارن و توازن درتاریخ پرشکوه موسیقی کلاسیک است. میتوان گفت فرم سونات در نظر مردم دوره کلاسیک و بعدتر دارای همان اهمیتی است که فرم فوگ در نظر مردم اوایل قرن ۱۸ بوده است. البته سونات در زمان باخ و هایدن اغلب کلمه ای بود که در مقابل کانتاتا[۱] قرار میگرفت یعنی سونات قطعهای بود برای نواختن با ساز و کانتات قطعهای بود برای آواز. میگویند فرم سونات از ابتکارات کارل فیلیپ امانوئل باخ پسر بزرگ باخ میباشد که بعداً توسط موتسارت و هایدن به کمال رسید.
بطور کلی فرم سونات معمولاً برای مومان اول یک سونات (به مفهوم قطعه بزرگ چند موومانی)، کوارتت زهی، سمفونی یا هر اثر دیگری که دارای اهمیت مشابهی باشد به کار گرفته میشود. به عقیده برخی فرم سونات از فرم دوتایی ریشه گرفته و رشد کرده ولی به محض اینکه توانسته رشد کافی بکند و به عنوان یک فرم مستقل و قابل تشخیص درآید دارای سه قسمت متمایز و برجسته شده است که طبق سنت کلاسیک به این صورت است:
قسمت نمایش سوژهها (اکسپوزیسیون[۲]) :
که در لغت به معنی عرضه، ارائه و نمایش است و شامل ارائه تم اول یا گروه تم اول در تنالیته تونیک است که در پی آن پاساژهای انتقالی تم اول را به تم دوم وصل می کنند و فضایی برای ارائه تم دوم که بیشتر حالت لیریک و تغزلی دارد و معمولاً در تنالیته نمایان یا ماژور نسبی است را مهیا میسازد. اولین حوزه تنال حاوی مواد تماتیک اصلی موومان است. مواد تماتیک بطور مشخص و کامل ایدههای ملودیکی را معرفی میکند که طرح و ریتم آنها برجسته و به آسانی قابل تشخیص است. اولین حوزه تنال ممکن است به یک کادنس کامل منتهی شود یا بدون توقف به یک عبارت انتقالی هدایت شود. رابط یک عبارت معمولاً مدولاسیون کننده است که به دومین حوزه تنال راه میگشاید.
هرچه فرم سونات کاملتر و پختهتر شد نقشهای متعدد دیگری به رابط محول گردید. رابط ممکن است بصورت واضح و مستقیم به تنالیته جدید مدولاسیون کند یا اینکه ممکن است تنالیته مورد هدفش را تا لحظه آخر در ابهام قرار دهد یا اینکه حتی اصلا مدولاسیون نکند. درهرحال، رابط همیشه فاقد استحکام اولین حوزه تنال است. اگر دومین حوزه تنال فقط انتقال اولین حوزه تنال باشد(تم دومی ارائه نشود)، اکسپوزیسیون مونوتماتیک نامیده میشود. هایدن آهنگسازی است که نوشتن اکسپوزیسیونهای مونوتماتیک را پایه گذاری کرد. در بسیاری از اوقات قبل از نمود تم یا گروههای تمی اول، بخشی بعنوان مقدمه میآید یا گاهی بخشی کوتاهتر بعنوان ماتریال مقدماتی آورده میشود.
تم دوم معمولاً با یک کادنس کامل این قسمت را در تنالیته نمایان به پایان میرساند و در بسیاری اوقات سرتاسر قسمت اکسپوزیسیون دوباره تکرار میشود. تمهای مختلف به وسیله پاساژهای پلوار یا انتقالی به یکدیگر مرتبط میشوند.
قسمت گسترش[۳]
این قسمت در تنالیته نمایان شروع شده و در آن موتیوها یا تمهای معرفی شده در اکسپوزیسیون بصورتهای جدید و با ترکیبات تازهای در تنالیتههای گوناگون گسترش مییابند. معمولاً مدولاسیونهای زیادی حتی به تنالیتههای دور نیز انجام میگیرد و در اواخر آن نیز به نقطه اوج هیجان (نقطه طلایی) میرسد. البته از عنوان بسط و گسترش برای این بخش نباید چنین پنداشت که عمل بسط و گسترش تنها در این قسمت از قطعه انجام شده و در محل دیگری انجام نمیگیرد بلکه بهترین نمونههای فرم سونات آنهایی هستند که گسترش ایدههای موسیقی در جای جای آنها به چشم بخورد از جمله آنها مرحله انتقال است که غالباً گسترشی از گروه سوژه اول است و نیز بخشهای مختلفی ازگروه سوژههای دوم که به کرات در ارتباط با یکدیگر رشد و توسعه پیدا میکنند. درپایان دولوپمان موسیقی شروع به بازگشت به طرف تنالیته اصلی میکند، دولوپمان معمولاً با رابط مجدد[۴] پایان مییابد و موسیقی، بازگشت به تنالیته اصلی را آغاز میکند.
قسمت نمایش مجدد سوژه ها(رپریز[۵] یا ریکاپتولاسیون[۶])
به معنی بازگشت است و در این قسمت هر دو تم (گروههای تمی) که در اکسپوزیسیون آمده بودند دوباره ظاهر میشوند با این تفاوت که این بار هر دو در تنالیته تونیک نمود پیدا میکنند. فرق ریکاپتولاسیون و ریتورنلو[۷] در کنسرتوهای دوره باروک در این است که در ریتورنلو تمهای اصلی بطور واضح و بدون هیچگونه تغییری ظاهر میشوند و دارای مفاهیم یکسانی هستند ولی در سونات کلاسیک، قسمت ریکاپتولاسیون در هر بار تکرار دارای شکلهای نسبتا متفاوت و همراه باتغییرات دینامیکی است. چنین تضاد دیالکتیکی عوامل موسیقیایی، یکی از مهمترین اختلافات بین سبک باروک و کلاسیک است. بسیاری از موسیقی پژوهان تناظر دیالکتیکی بین اجزای سونات قائل میشوند به این صورت که تم یا گروه تمهای اول را متناظر با «تز»، تم یا گروه تمهای دوم را «آنتیتز» و ترکیب و تقابل آنها را «سنتز» میپندارند. مرحله انتقال در نمایش مجدد سوژه ها طبیعتاً متغیر است و بدیهی است که مدگردیهایش نیز جهت رسیدن به سوژه دوم در تنالیته تونیک تغییر میکند.
بطور کلی اگر بیان دوباره تمها عیناً مانند بخش اکسپوزیسیون باشد، به آنها رپریز استاتیک (عینی) گویند و اگر تغییراتی نسبت به بار اول به چشم بخورد به آن رپریز دینامیک (با تغییر) گفته میشود. درمواردی هم ترتیب ارائه تمها در رپریز برعکس میشود یعنی این بار ابتدا تم دوم (گروه سوژههای دوم) و سپس تم اول (گروه سوژههای اول) میآید که به این حالت رپریز آینهای میگویند.
قسمت کدا
کدا از نظر لغوی به معنی دم است که در آغاز به منظور تقویت و تثبیت تنالیتۀ تونیک به وجود آمد. دراغلب سوناتها درانتهای موومان برای جمع بندی و خاتمه کدا میآید که با کادنس کامل در تونالیته تونیک همراه است، طول این بخش معمولاً از سایر بخشها کوتاهتر و موجزتر است ولی مواردی نیز وجود دارد که طول کدا طولانی و حتی هم ارز سایر بخشهاست. به عنوان نمونه در سمفونی شماره ۳ بتهوون (اروئیکا) مجموع میزانهای کدا به ۱۳۵ میرسد و در سونات پیانو اپوس ۸۱ بخش کدا با قسمت دولپمان و نمایش مجدد سوژهها برابری میکند.
اینها توضیحاتی مختصر راجع به فرم سونات کلاسیک بود، اما در قرن بیستم مشکل بتوان فرم سونات را در قطعاتی که تحت عنوان سونات مطرح میشوند، تشخیص داد. در این دوره و بخصوص در نیمه دوم قرن بیستم این فرم تا حد زیادی آزاد و بیقید است و در سبکهای موسیقی پس از۱۹۵۰ اگر به قطعهای با عنوان سونات بر میخوریم شاید چندان نشانه ای از فرم سونات را در آن نیابیم، گویی تنها عنوان فرم سونات است که بر پیشانی این قطعات نقش بسته و یا شاید فرم سونات تا این دوره آنقدر مستحیل شده که به این اشکال درآمده است. البته در این دوران نیز میتوان قطعاتی را یافت که با وجود بافت موسیقیایی نوینشان وفادار به اصول فرمال کهن و یا حداقل دارای نزدیکی زیادی با فرمهای کلاسیک هستند.
مختصری در مورد کنسرتو
به طور کلی رد پای اهمیت یافتن و بها دادن به موسیقی سازی را میتوان در فرمهایی نظیر استامپی[۸] و سالتارلو[۹] جستجو کرد. در دوره باروک اولین نمونههای کنسرتوهای سازی به فرم کنسرتو گروسو شکل گرفت که در آن مجادله بین چند ساز سلو و کل ارکستر انجام میشد، مانند کنسرتوهای براندنبورگ باخ وکنسرتوهای ویوالدی. چنین کنسرتوهایی مبتنی بر فرم ریتورنلو بودند که بر توالی نواختن تمهایی توسط گروهی کوچکتر (چند ساز سلو) و کل ارکستر تکیه داشت.
در دوره کلاسیک، فرم سلو کنسرتو بر دیگر فرمها نظیر کنسرتو گروسو برتری یافت. دراین دوره شمار کنسرتهای عمومی افزایش پیدا کرد و سولیستهای ماهر توانستند توجه عده فراوانی ازشنوندگان را جلب نمایند. اکثر کنسرتوهای کلاسیک برای اجراهای روی صحنه و اجرای عمومی نوشته شدند و در موارد بسیاری، هنوز تکنواز نقش رهبر ارکستر را نیز دارد. در زمان موتزارت شیوه به نمایش گذاشتن تکنیک و توانایی نوازنده، به همان اندازهای که در زمان لیست و پاگانینی مرسوم شد، رایج نشده بود ولی به هر حال اهمیت نوازنده سلو بیشتر از دورههای قبلی نظیر هندل و باخ بود. معنای تحت اللفظی کنسرتو، مسابقه، کوشش بهم آمیخته، توافق و… است. از دوره کلاسیک به بعد اکثر کنسرتوها در سه موومان به ترتیب تند- آهسته- تند نوشته میشدند که موومان اول (وگاهی اول وآخر) آنها، اغلب در فرم سونات و مبتنی بر دوتم دارای کنتراست است. در چنین اثری، چیره دستی و توانایی تکنواز در تعبیر موسیقی با گستره پهناور رنگ صوتی و دینامیک ارکستر میآمیزد. آنچه از این رویا رویی سر برمیآورد، تضاد میان ایدههای موسیقایی و کیفیت صوتی است که سرشتی اقناع کننده دارد. تکنواز ستاره این عرصه است و تمام توان و استعدادهای موسیقایی او در این دیالوگ ستیز جویانه بکار میآیند. در موومان اول (و به ندرت آخر) کنسرتوها قسمتی به نام کادنتسا[۱۰] معادل ایتالیایی کادنس وجود دارد که بخشی تکنیکی و نمایشی ویژه تکنواز بدون همراهی ارکستر است. در این قسمت تمهای موومان گاهی با دگرگونی و در تنالیتههای تازه و بصورت تکنیکی ارائه میشوند. در برخی کنسرتوهای کلاسیک نوازندگان گاهی کادنتسا را بداهه نوازی میکردند ولی بعدها آهنگسازان به نگارش دقیق کادنتسا پرداختند دربسیاری از کنسرتوهای کلاسیک معمولاً بخش کادنتسا، بعد از آکورد ) کادنسی) آورده میشد ولی بعدها این سنت همیشه رعایت نشد.
آنالیز قطعه
فرم
فرم قطعه بصورت فرم سونات می باشد که شامل بخشهای زیر است:
مقدمه (از میزان ۱ تا میزان ۲۳)
اکسپوزیسیون (از میزان ۱ تا میزان۸۶)
تم اول: از ضرب آخرمیزان ۲۳تا ضرب اول میزان۴۳
رابط: از میزان۴۳ تا میزان۵۶
تم دوم: از ضرب آخرمیزان ۵۶ تا میزان ۷۵
خاتمه : از میزان ۷۵ تا میزان ۸۶
دولوپمان (از میزان۸۶ تا میزان ۱۸۸)
۱- شروع دولوپمان تا کادنس بر اساس گسترش تم اول ازضرب آخر میزان ۸۶ تا میزان ۱۲۵ (البته تا پایان دولوپمان یعنی ۳ قسمت زیر نیز شامل گسترش تم اول است)
منابع تحقیقاتی برای نگارش پایان نامه فانتزی برای ویولن و ارکستر سمفونیک