منابع انسانی
-دراختیارگرفتن دانش ضمنی
-همکاری وگره افزار
-تسهیل بخشی به یادگیری
-جریان کار
جدول (۲-۶) مزایای مدیریت دانش (رادینگ،۱۳۸۳،ص۴۴)
دنهام گری[۷۱]، هشت مزیت خاص مدیریت دانش را چنین شناسایی می کند:(احمدی و صالحی، ۱۳۹۱، صص۹۳و ۹۴)
جلوگیری از افت دانش: سازمان را قادر میسازد تا تخصص فنی-حیاتی خود را حفظ کرده، افت دانش حیاتی که از بازنشستگی، کوچکسازی، یا اخراج کارکنان وتغییرات ساخت حافظۀ انسانی ناشی می شود جلوگیری کند.
بهبودتصمیم گیری: نوع وکیفیت دانش مورد نیاز را برای تصمیم گیریهای اثربخش شناسایی می کند و دسترسی به آن دانش را تسهیل میبخشد. در نتیجه، تصمیمات سریعتر و بهتری می تواند در سطح پایینتر سازمانی صورت گیرد.
انعطافپذیری و انطباقپذیری: به کارکنان اجازه میدهد درک بهتری از کار خود به عمل آورده، راه حلهای نوآور مطرح کنند، با سرپرستی مستقیم کمتر کار کنند و کمتر نیاز به مداخلات داشته باشند. در نتیجه، کارکنان میتوانند در موقعیتهای چند وظیفه ای فعال باشند، و سازمان می تواند روحیۀ کارکنان را بالا ببرد.
مزیت رقابتی: سازمانها را قادر میسازد تا کاملاً مشتریان، دیدگاه ها و بازار و رقابت را درک کرده، بتوانند شکافها وفرصتهای رقابتی را شناسایی کنند.
توسعه دارایی: توانایی سازمان را در سرمایه گذاری درحفاظت قانونی برای مالکیت معنوی بهبود میبخشد. مثل ثبت اختراعات، علائم تجاری، اجازه نامه ها.
افزایش محصول: به سازمان اجازه میدهد که دانش را در خدمت و فرآورده ها بکارگیرد. در نتیجه، ارزش درک شده محصول با نسبت مستقیم میزان وکیفیت دانش در محصول افزایش پیدا می کند (محصول نرم افزاری و سایرمحصولات دارای عناصر نرم افزاری از این نمونهاند).
مدیریت مشتری: سازمان را قادر میسازد تا توجه کانونی وخدمت به مشتری را افزایش دهد. دانش مشتری باعث سرعت پاسخ به سئوالات، توصیهها و شکایتهای مشتری می شود. این امر همچنین تضمینکننده سازگاری و کیفیت بهترخدمات به مشتریان میگردد. راه حل مشکلات عادی بسادگی قابل دسترسی است.
بکارگیری سرمایه گذاریها در بخش سرمایه انسانی: از طریق توانایی بخشیدن به سهیم شدن در درسهای یاد گرفته شده، فرایندهای اسناد، و بررسی وحل استثنائات، و در اختیارگرفتن و انتقال دانش ضمنی، سازمانها میتوانند به بهترین وجهی در استخدام و کارآموزی کارکنان سرمایه گذاری کنند.
۲-۳-۶) موانع مدیریت دانش
سازمانهای مؤفق نیروی انسانی دانشگر بیشتری در اختیار دارند و از نیروی انسانی، برای غلبه بر محیط پررقابت و تغییرپذیر کسب وکار، استفاده می کنند.(دراکر، ۱۹۹۹، ص۹) البته موانعی برسر راه مدیریت مؤفق و مؤثر دانش وجود دارد.
موانع مدیریت دانش، از نظر دسوزا[۷۲](۲۰۰۳)عبارتند از:
فقدان مدیران با تجربه و متخصص برای ایجاد انگیزه درکارکنان جهت تسهیم دانش.
دشواری کسب و طبقه بندی دانش لازم به دلیل ضمنی بودن ماهیت آن.
فقدان ارتباطات کافی.
اجبار اعضاء در دانشیکردن سازمان (برای مدیریت مؤفق دانش باید در سازمان فرهنگ سازی شود و افراد، خود به کسب وتوزیع دانش تشویق، و متمایل شوند). (دسوزا، ۲۰۰۳، ص۲۶)
روزِن و همکاران معتقدند موانع مدیریت دانش عبارتنداز:(روزن و فورست و بلکبورن[۷۳] ، ۲۰۰۷، ص۲۶۱)
فقدان اعتماد بین اعضای سازمان: نبود اعتماد بین افراد ارتباطات را محدود می کند، فرصتهای گفتگو را کاهش میدهد و برکمیت و کیفیت توزیع دانش اثر دارد.
محدودیتها و فشارهای زمانی: ضرب الاجلهای زمانی در انجام برخی کارها فرصتی برای کسب و توزیع دانش، باقی نمیگذارد.
محدودیتهای تکنولوژیکی: عدم وجود وسایل ارتباطی روی سطح دانش سازمان مؤثراست.
محدودیتهای مدیریتی: تجربه و تخصص مدیران سازمان در امر هدایت دانش اهمیت دارد.
محدودیتهای فرهنگی: درک تفاوتهای فرهنگی وتفاوت درشیوۀ برقراری ارتباط در امر کسب و توزیع دانش مؤثراست.
لین وهمکاران دریافتند موانع مدیریت مؤفق دانش عبارتنداز:(لین و تان و چانگ[۷۴]، ۲۰۰۸، ص۳۳۲)
ویژگیهای دانش: اکتساب و توزیع دانش ضمنی که شامل مهارت های انسانی است دشوار است.
موانع مربوط به دارنده دانش: شامل عدم تمایل دارنده دانش به نشر دانش بدلایلی نظیر ترس از دست دادن مؤقعیت، فقدان انگیزه در دارنده دانش به اختصاص زمان برای نشر دانش و منابع نامعتبر دانش.
موانع مربوط به دریافت کننده دانش: شامل فقدان انگیزه جهت دریافت دانش جدید، فقدان ظرفیت لازم برای کسب دانش و فقدان ظرفیت نگهداری دانش.
موانع زمینهای: شامل رابطه بین دارنده و دریافت کنندۀ دانش، عوامل سازمانی نظیر فرهنگ، محدودیتهای زمانی، سبک تصمیم گیری، زبان و….
کافی نبودن سازوکارها: شامل ساز و کارهای مشهود (نظیر دستورالعملها) و سازوکارهای نامشهود (نظیرجلسات غیر رسمی و مطالعه کارکنان).
لیائو با الهام ازعلم فیزیک، بحث رکود دانش را به منزلۀ یکی از این موانع مطرح می کند که می تواند ظرفیت سازمان را برای یادگیری وحل مسائل محدود کند. استفاده ازمنابع راکد دانش و تجربیات منسوخ پیشین، منجر به بکارگیری راه حلها و دیدگاه های یکسان در مواجهه بامسائل می شود و موجب می شود رفتار مدیریت قابل پیش بینی شود. پیش بینی رفتار مدیریت در محیط رقابتی موجب آسیب پذیری سازمان می شود. رکود دانش نه تنها اثر منفی روی کاربرد دانش دارد، بلکه ممکن است استراتژیها و رازهای سازمان را نیز آشکار کند. به عبارت دیگر، سازمانهایی که دچار رکود و سکون در تفکر و سیاست گذاری شده اند، بیشتر در معرض زیان و شکست هستند.(لیائو، ۲۰۰۲، ص ۲۱)
اغلب مدیران در فهم جنبه های عملی مدیریت دانش با چالشهای مختلفی روبرو هستند. این چالشها از آن جهت به وقوع پیوسته که مدیران سنتی در گذشته دائماً با منابع فیزیکی و ملموس سر و کار داشته اند و از سایر موارد غافل شده اند در زیر به مهمترین این چالشها از نظر عدلی(۱۳۸۴) شریفزاده و بودلایی(۱۳۸۷) اشاره شده است :
چالش راهبرد تجارت و تکنولوژی :
در محیطی که خروجیهای آن بسیار متنوع است، اتوماسیون وظایف، بهینهسازی جریان کار و طراحی مجدد فرایندهای کار، کافی نخواهند بود. اکثر سازمانها نیازمند توسعۀ ظرفیت انطباقپذیری جهت ارتقاء طرح ارزشی سازمان میباشند. مدلهای دیجیتالی سازمان نیازمند، به بهبود سریع در مفاهیم سنتی صنعت، سازمان، محصولات، خدمات و کانالهای بازاریابی، توزیع و فروش میباشند. نسل آینده سیستمهای مدیریت دانش نیازمند کنجکاوی پیوسته در مورد منطقِ برنامه ریزی و قابلیت انطباق بسیار بالا، برای لحاظ نمودن تغییرات پیوسته در متدها و ساختار اطلاعات سازمان میباشند.(شریف زاده و بودلایی، ۱۳۸۷، ص۲۷۶)
چالش کنترل سازمانی :
کنترل برای رسیدن به مقاصد، اقدامات و خروجیهای از پیش تعیین شده ضروری میباشد. هماهنگی جهت اطمینان از انطباقپذیری در پردازش یک مجموعه اطلاعات و ارائه یک خروجی معین ضروری است. در محیطی که تغییرات آن جهشی و غیر پیوسته است، بقاء سازمان به ارزیابیهای پیوسته از مفروضات موجود در منطق سازمان بستگی دارد، تا این اطمینان حاصل شود که خروجیهای عملکرد سازمان با تغییرات شرایط بازار ترجیحات مصرف کننده، نیازهای رقابتی، مدلهای سازمان و ساختار صنعت سازگار میباشد. در طراحی سیستمهای مدیریت دانش باید این اطمینان وجود داشته باشد که این سیستمها با تأکید بیش از اندازه بر مقاصد ، اقدامات و خروجیهای از پیش تعیین شده ، محدود نشده باشد. در منطق سنتی، سازمان مبتنی بر کنترل بوده است، حال آنکه سازمانهای جدید بدلیل وجود تغییرات محیطی بسیار زیاد به مدلهایی نیازمندند که در آن قوانین کمتر و آزادی عمل بیشتری وجود داشته باشد.(همان منبع، ص ۲۷۷)
چالش فرهنگ سازمانی:
فرهنگ سازمانی می تواند بزرگترین مانع برای مؤفقیت مدیریت دانش باشد. اجزای دانش سه جنبه دارد:
- سهیم سازی دانش
- کاربرد دانش یا اجرا بر اساس به اشتراک گذاری با دیگران
- استفادۀ مجدد از دانش
جنبه اول یعنی سهیمسازی دانش با فرهنگ سازمانی ارتباط مستقیم دارد. فرهنگی که احتکار دانش را به جای سهیمسازی آن تشویق کند، مانع جدی مدیریت دانش است. مانع دیگر فرهنگی، تشویق وضع موجود است که از آن به عنوان نابینایی سازمانی یاد می کنند و اشاره به وضعیتی دارد که افراد باور دارند عمل فعلی بهترین رفتار است.
فرهنگها و ارزشها در سازمان باید محیطهای یادگیریای را بوجود بیاورند که در آن همه افراد متعهد هستند تا برتر شوند. شکست و ریسک قابل تحمل باشد و به عقاید بیرونی باید خوش آمد گفت.(عدلی، ۱۳۸۴، ص۲۳۵)
چالش ساختار سازمانی :
مدلهای اولیه مبتنی بر فرایندهایی بود که برای استفاده از دانشهای از قبل برنامه ریزی شده و مشخص شده بکار میرفت. در حالیکه، مدلهای جدید بر ایجاد فرهنگ سازمانی تأکید دارد که موجب به اشتراکگذاری اطلاعات و نوسازی و خلق دانشهای جدید می شود.در واقع مدیریت دانش خواسته های جدیدی بر بخشهای مختلف از جمله ساختار سازمان تحمیل می کند. ساختارهای سلسله مراتبی و غیر منعطف نمیتواند محمل خوبی برای مدیریت دانش باشد. ساختار مناسب ساختاری است که از انعطاف و پویایی لازم برخوردار باشد. تا ارتباطات به مرزهای تیمی، بخشی و حتی سازمانی محدود نشود و امکان برقراری ارتباط با محیط بیرون از سازمان برای کارکنان به سادگی مقدور باشد و به عبارتی جنبه غیر رسمی ساختار سازمانی نقش مهمی در توسعۀ تعاملات ایفا نماید. چنین ارتباطی امکان دستیابی به دانش گروه های خارج از سازمان را نیز میسر میسازد.(شریف زاده و بودلایی، ۱۳۸۷، ص۲۸۰)