این درمانگرها، به جای” گفتگو از مشکل” (جستجو برای یافتن تبیین مشکلات درمانجو از طریق تلنبار کردن واقعیتهای مربوط به زندگی مسئله دار آنان) طرفدار “گفتگو بر سر راه حل” هستند (درمانگر و درمانجو به بحث راجع به راه حل هایی می پردازند که می خواهند با هم به آن برسند) (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۲۰۰۴). درمانگر راه حل – مدار به خانواده کمک میکند تا از طریق صحبت درباره راه حل[۲۹۶] باور کنند که واقعیت در ذهن آنهاست تا بتوانند راه حل های منطبق بر ادراکات خود را خلق کنند. راه حلهای قابل کاربرد از همه اعضای خانواده منتج می شود و در اثر آن خانواده ادراکات جدید و نیرو بخشی درباره خود به دست می آورد (اوهانلون و وینر- دیویس، ۱۹۸۹).
درمانگران راه حل- مدار به جای مجادله بر سر مشکلات گذشته بر ارزیابی اهداف آتی تمرکز میکنند. تبیین اهداف، یک فرایند پیش گستر است که از همان نخستین جلسه درمانی آغاز می شود و در تمام طول دوره درمان استمرار مییابد (لیپچیک[۲۹۷]، ۲۰۰۲). این دیدگاه به دلیل محدودیت جلسات درمانی از طرف مراجعین نیز مورد استقبال قرار گرفته و برای خانواده ها روش درمانی با ارزشی است (نظری، ۱۳۸۶). درمان راه حل – مدار واقعاً کوتاه است. میانگین تعداد جلسات، بین ۳ تا ۵ جلسه است (پروچاسکا و نورکراس، ۱۹۹۹). لذا در این نوع درمان تمرکز بر روی مسائلی است که احتمال تغییر در آن ها وجود دارد نه به زمینههای سخت و غیر قابل تغییر (اوهانلون و وینر- دیویس، ۱۹۸۹). به همین علت، مشاوره راه حل -مدار به مشاوره امیدواری شهرت یافته است (نانالی، ۱۹۹۳).
اصول درمان راه حل- محور
مواردی که در زیر میآیند، اصول درمان راه حل –محور هستند.
-اگر مشکل قابل مطرح کردن نباشد پس درمان اتفاق نخواهد افتاد.
این اصل، یکی از اصول حیاتی و شاید تنها اصل مهمی است که این رویکرد را در بر گرفته است. اگر مراجع چیزی به عنوان مشکل ارائه نکند، پس آن ها از قبل در آن مشکل تثبیت شده اند یا به طور متداول حول و حوش آن مشکل شکل گرفته اند. بنابرین، هر مداخلات درمانی نامربوطی را انجام می دهند (کانی و لیندا متکالف[۲۹۸]، ۲۰۰۹).
-اگر چیزی برای کار وجود داشته باشد، پس بیشتر از آن، انجام خواهد شد
معمولاً در دیدگاه راه حل –محور، اعتقاد بر این است که همه افرادی که برای مشاوره مراجعه میکنند، قبلاً کارهایی انجام میدادند که مشکل را حل کنند (یا مانع از این بشوند که مشکل بدتر شود). طبق نظر دیشازر و دیگران (۲۰۰۷) این اصول دیدگاه واسطه گری[۲۹۹] این رویکرد را گسترش داده است. اگر مراجعی کاری که از قبل انجام می داده مؤثر بوده است، برای درمانگر این وظیفه به وجود میآید که آن روش را تأیید کند و مراجع را تشویق میکند که آن رفتار ها را بیشتر انجام دهد. وظیفه درمانگر است که مراقب باشد زمانیکه از مراجع میخواهد آن کارها را ادامه دهد، با احترام از مراجع بخواهد که آن کارها را انجام دهد.
-اگر چیزی برای کار پیدا نشد، کارهای متفاوتی انجام خواهیم داد.
انسان ها تمایل دارند که راه حلی را که در گذشته به کار گرفته نشده را تکرار کنند. این برای درمانگر و مراجع درست است، به عنوان درمانگر، اغلب تکرار را به عنوان تفکر توجیه میکنیم. شاید “مراجع آماده تغییر نیست” ولی این آن چیزی نیست که ما نیاز داریم، این اصل، این حقیقت را پررنگ میکند که یک راه حل، راه حل نیست مگر اینکه به عمل درآید. اگر چیزی انجام نپذیرد، لزوماًً آن یک راه حل نیست (دیشازر، ۲۰۰۷). در برخی از رویکردهای درمانی اعتقاد بر این است که اگر چیزی به عمل در نیاید این گناه مراجع است نه درمانگر. اما در SFT ، اگر تکلیفی به مراجع داده شود که برایش مؤثر نباشد، راه حل دیگری جستجو خواهد شد.
-گام های کوچک میتواند منجر به تغیرات بزرگ شوند
یکی از مهمترین اصولSFT این است که بدانیم گام های کوچک میتواند منجر به تغیرات بزرگ شوند. SFT یکی از رویکردهای نظام دار است. وظیفه درمانگر این است که به مراجع کمک کند تا کار کوچک را به صورت متفاوت انجام دهد تا مشکل حل شود (دیشازر، ۱۹۸۵). اعتقاد بر این است که یک رفتار متفاوت تغییرات دیگر را تشدید میکند تا اینکه مشکلی که بزرگ به نظر نمی رسید، از بین برود. وقتی یک تغییر مثبت کوچک حاصل می شود، فرد خوشبین میگردد و اعتماد به نفسش برای به عهده گرفتن تغییرات بیشتر تا حدودی افزایش مییابد (نیکولز و شوارتز، ۲۰۰۶). اگر تغییر کوچکی در بخشی از الگوی مشکل ایجاد کنیم، میتواند کافی باشد. ما تلاش نمی کنیم تا راه حل های انجام شده مراجع را بی اعتبار سازیم یا تغییر مورد نیاز را به واسطه قطع راه حل های اصلی انجام شده مراجع ایجاد کنیم. ما سیستم خانواده را دوباره سازمان نمی دهیم یا آنرا گسترده تر نمی کنیم. ما تمایل داریم که پیشرفت کارمان از ساده به پیچیده باشد، تنها یک نوع مداخله برای کار درمانی اتخاذ نمی گردد، ما به سمت مداخله بعدی که پیچیده تر خواهد بود گام برخواهیم داشت. در حقیقت، فهرست تکنیک ها، در طول مدت درمان از سادگی به سمت پیچیدگی در حال افزایش خواهد بود (بیباخ[۳۰۰]، ۲۰۰۹).
میلر و رول نیک[۳۰۱](۲۰۰۲) فهرستی از اصول درمان موفقیت آمیز سوء مصرف مواد را ارائه کردهاند:
– تغییر به صورت بدیهی اتفاق می افتد.
– مداخلات رسمی فرایند تغییر بدیهی را افزایش میدهد و جایگزین چیزی برای آنها نیست.
– مداخلات مختصر میتواند اثر ماندگاری داشته باشد.
– افراد یا درمانگرانی که باور دارند تغییر اتفاق خواهد افتاد، تغییر رخ خواهد داد و هنگامیکه آنها گفتند که تغییر اتفاق نخواهد افتاد، پس تغییر صورت نخواهد گرفت.
– مراجعی که به طور مثبت درباره تغییر صحبت میکند، تغییرات بعدی را پیشبینی میکند تا زمانی که مراجعی ضد تغییر صحبت میکند، تغییر کمتری را به همراه خواهد داشت.
– همدلی درمانگر، اطمینان به مراجع و توانایی کمک به مراجع، همگی بر صحبت درباره تغییر متمرکز است که همه آنها تغییر را تسهیل میکنند (میلر و رول نیک ، ۲۰۰۲).
-راه حل لزوماًً مرتبط با مشکل نیست
به خاطر وجود محدودیت یا عدم زمان برای بررسی راه حل که به فرد اجازه میدهد، وارد مشاوره راه حل محور شود، بارها اتفاق افتاده است که راه حل مرتبط با مشکل نیست. در عوض، راه حل با آینده مطلوب مراجع ارتباط دارد. در این روش درمانگران SFT، به گذشته زندگی مراجع توجه میکنند و با دقت در آن به جستجو می پردازند و حضور این آینده مطلوب را جستجو میکنند (دیشازر و دیگران، ۲۰۰۷).
-زبان گسترش راه حل، از زبان مورد نیاز برای توصیف یک مشکل، متفاوت است
“