سیاست، در لغت به معانی مختلفی آمده است؛ اما از منظر متفکران اسلامی، سیاست عبارت است از: “تدبیر جامعه بر اساس مصالح مادی و معنوی است. این مفهوم از سیاست، در ادبیات عالمان اسلامی در بحث امامت به کار رفته است؛ چنانکه یکی از متکلّمان اسلامی در تعریف امامت مینویسد: امامت ریاست عامه مسلمین در امور دنیا و دین بر سبیل خلیفگی و نیابت از پیامبر است[۵۱۳]. در تعریف دیگری از امامت گفته شده است: امامت پیشوایی و زمامداری کلی در امور دینی و دنیوی است[۵۱۴].
نکته قابل اهمیت در این باره این است که، اسلام در باب “حکومت» ،حکومتخاصى را تشریع و تجویز نموده است که مهم ترین ویژگی آن «مشروعیت متصل به وحی»، و در قالب اعطاء اختیارات در تصمیمگیریهاى حکومتى به پیامبر و اولی الامر، در قالب“اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولىالامر منکم» است.[۵۱۵] و این سنگینی و وظیفه شرعی حاکم جامع اسلامی را بیان میکندو با اندک دقتی در لسان احادیث متوجه فرق اساسی حکومت، در دیدگاه اسلامی با سایر دیدگاه ها می شویم ؛ امیرالمومین می فرماید:« خدایا تو می دانی که آن چه از ما سر زده و انجام شده، رقابت برای [به] دست گرفتن قدرت[و] حاکمیت و یا چیزی از بهره مندیهای دنیوی ومتاع آن نیست. بلکه برای این است که نشانه های روشن دینتت را به جامعه بازگردانیم و اصلاح را در زمین هایت آشکار کنیم»[۵۱۶]
با تأمل در سیره پیامبر اسلام(ص) به اهمیت امر تشکیل حکومت و سیاست در اسلام ،روشن مىشود که آن حضرت از اوان بعثت، به اداره جامعه و مسائل سیاسى توجه داشتند.و اگر مسأله اساسىِ سیاست را در حکومت و مدیریت جامعه خلاصه کنیم، آن حضرت با مهیا شدن شرایط، حکومت تشکیل دادند. تشکیل حکومت از سوى پیامبر، بدان دلیل بود که حکومت، بخشى از شؤون رسالت پیامبر است. آیات فراوانى در قرآن کریم گویاى این امر است. مانند: “اِنّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتاب بِالْحَقّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ الْنّاسِ»[۵۱۷]
شرکت پیامبر و یارانش در جنگبا کفار، نصب والیان، فرستادن سفیران به کشورهاى دیگرو نصب جانشین، همگى حکایت از مدیریت جامعه براساس هدف بعثت داشتو تجلىِ آمیختگى دیانت وسیاست بود.
۲- همگرایی مردم ، حکومت و اسلام
روایاتی که در باب وظایف حاکم و رعیت نسبت به هم آورده شده ما را به قطع می رساند که بین این دو رکن حکومت اسلامی باید نوعی دوستی و رابطه دو طرفه وجود داشته باشد و الا هیچ یک از وظایف انسانی و اسلامی افراد به خوبی انجام نخواهد شد ؛ چرا که باید حکومت کارهایی را انجام دهد که یکی طرف آن وابسته به شریعت می باشد و بدون همکاری هر دو طیف، مسولیت ها بر زمین خواهد ماند و امور مسلمین با مشکل برخواهد خورد.
برای حکومت اسلامی زمانی اقتدار، محقق میشود که دولت و ملت به نقش و مسولیتها در مقابل قانون و حکومت و هر آن چه که برخاستته از هویت جمعی و ملی باشد تن در دهد و دولت نیز به مسولیت خود عمل کند[۵۱۸] چنان که امیر المومنین نیز میفرماید(( فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه و .. حقها عزالحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت علی اذلالها السنن فصلح بذلک الزمان و طمع فی بقائ الدوله و یئست مطامع الاعدا»[۵۱۹]
۳- حاکمیت قانون الهی
در تفکر اسلامی تنها قانونی که برای تامین سعادت دنیوی و اخروی به رسمیت شناخته شده ، قانون گذاری خدا بوده و صلاحیت قانون گذاری به دست اوست؛ چرا که تنها اوست که به همه نیازهای دینی و دنیوی مردم آگاه است، لذا در قرآن آمده است: ان الحکم الا الله امر ان لاتعبد الا ایاه ذالک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون[۵۲۰] تبلیغ اسلام از آغاز بعثت، علاوه بر جنبه عبادى و ایجابى افعال، رنگ سیاسىاش دربعد عدم پذیرش حکومت کفر بود، شکوفایى سیاست اسلام با شکلگیرى «حکومت اسلامى»، به اوج خود رسید. پیامبراکرم(ص)، قبل از هجرت، زمینه تشکیلحکومت را فراهم کرده و مسلمانان در میان خود شاهد تشکیل اولین حکومت اسلامىتوسط شخص پیامبر بودند.
حضرت امام میفرماید: دلیل بر تشکیل حکومت ، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و احکام شرع است. ماهیت و کیفیت این قوانین میرساند که برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و تشریع گشته است»[۵۲۱] و در نبود حکومت اسلامی هیچگاه احکام و قوانین اسلامی اجرا نخواهد شد.
قانونگذارى در حکومت اسلامی هم دایر بر اجازه شریعت است لذا، شامل هر فعالیتى که در تشریع اسلامى، مباح شناختهشده و نص خاصى بر وجوب یا حرمت آن وجود ندارد، مىشود. حاکم مىتواند اینگونه فعالیتها را که داراى احکام غیرالزامىاند، واجب یا ممنوع کند؛ اما نسبتبه امورى که در اسلام، واجب یا حرام است، چنین اختیارى ندارد، چرا کهاطاعت ولىامر نمىتواند منافى و متضاد با “اطاعتخدا» باشد. مثلا «ربا» در اسلام،حرام است و حاکم نمىتواند به صرف صلاح دید خود، براى آن حکم ثانوى جعلکند.[۵۲۲]
امیرالمومنین (ع) درراستای ترویج فرهنگ الهی، هدف مبارزه بر ضد طغیان جاهلی را استقرار امنیت مناطق مسکونی و احساس امنیت مردم مظلوم و اجرای حدود الهی میداند و می فرماید: « خدایا! تو میدانی هیچ یک از قیام و اقدام مبارزاتی ما برای علاقه به کشور گشایی و سلطه بر مردم و نیز برای جلب متاع پست و از بین رفتنی دنیا نبوده است؛ بلکه برای بازگرداندن سنت ها و نشانه های فراموش شده دینی از یک سو و اصلاح در سرزمین زندگی مردم از سوی دیگر بود تا مظلومان احساس امنیت کنند و حدود تعطیل شده الهی اقامه شود»[۵۲۳] پس تا زمانی که حکومت الهی تشکیل شود و کسانی از خود آن ها به کمک حاکم اسلامی نیاید این حکوت قادر به حفظ امنیت و تبلیغ و صیانت از دین نخواهد بود
۴- جهانی اندیشی
اسلام به خاطر جهانی بودنش در همه سطوح، تمام ارکانش به صورت طولی همدیگر را تقویت میکنند لذا در اسلام، نهاد حاکمیت به عنوان یکی از ارکان پیش برندۀ منویات تمدن اسلامی عمل میکند و منافع ملی، تنها دغدغه برای مسلمان نیست؛ بلکه در کنار منافع خویشتن،سرنوشت دیگران نیز اهمیت دارد. در واقع، اگر منطق اخلاقی مسلمان « اگر مسلمانی صدای مسلمان دیگری را بشنود و به فریاد او نرسد، از دایره اسلام خارج میگردد»[۵۲۴] باشد؛ چگونه می توان انتظار داشت که حکومت دینی آن در قبال دیگر ملت ها و مستضعفین عالم سکوت کرده و به بهانه حمایت از منافع ملی در برابر ظلم و جور استعمارگران و جهانخواران سکوت اختیار کند؟!
در همین راستا بود که امام خمینی بیان کردند که: «ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش های مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد»[۵۲۵]
ب- اجتماعی
اسلام دینی اجتماعی است،احکام فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و از آنها در جهت اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و اجرای اهداف جامعه بهره میگیرد.اسلام میان عبادات فردی و اجتماعی پیوند برقرار کرده است. لذا به تشکیل جامعه ای نظر دارد که در آن روابط نزدیک و صمیمانهای میان اعضای جامعه برقرار است که از یک سو بر پایۀ بندگی خداوند مبتنی است و از سوی دیگر بر پیوندهای صمیمانه اخوت میان همه اعضا برقرار است…و به واقع میتوان گفت واقعیت اجتماعی جامعه اسلامی، بدان گونه که ر قرآن و حدیث مطمح نظر بوده و در جامعه سنتی اسلامی در حد مقدورات این جهان تا حدود بسیاری تحقق یافته مبتنی بر دو قطب است: امت و خانواده…[۵۲۶]
چنان به نظر مى رسد که مسلمانان با رعایت قوانین اجتماعی اسلام، در قرون طلایی خود حتی در دیدگاه سایر ملل، شریفتر از مسیحیان بودهاند; پیمان ها را بهتر رعایت مى کردند، نسبت به مغلوبان رحیمتر بودند و در تاریخ خود، به ندرت دست به آن نوع وحشیگرى زدند که مسیحیان در هنگام تسلّط بر بیت المقدس (۴۹۳ ق / ۱۰۹۹ م) مرتکب شدند. در آن هنگام که شریعت اسلام روش قضائى مترقّى داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا مى شد، قوانین مسیحى به استفاده از روش «اوردالى» به وسیله جنگ تن به تن، آب یا آتش ادامه مى داد.[۵۲۷]
با این که اسلام از قوانین بسیار پیشرفتهای، در هر زمینه برخوردار است، اما باید توجه کرد که شرط به عمل آمدن پیشرفت حاصل از این قوانین عامل بودن به آن است و الا با نداشتن قانون فرقی نخواهد کرد. امام راحل (ره): « اسلام خود از پایهگذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است و هر کشوری که به قوانین اسلام عمل نماید، بدون شک از پیشرفتهترین کشورها خواهد بود و ما امیدواریم که با پیروزی خود این مطلب را به جهانیان ثابت کنیم»[۵۲۸]
۱- روابط اجتماعی بر اساس برادری و برابری
در اجتماع اسلامی، محور پیدایش دوستیها و پیوندها ونیز دشمنیها – که موجب شکلگیری روابط مثبت ومنفی میشود باید الهی باشد؛ چرا که با تاکید فراوانی که در روایات شده « أَحْبِبْ فِی اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِی اللَّه»[۵۲۹] و بر همین اساس تمام افراد جامعه اسلامی چون در ایمان اعقاد یکی هستند خود به خود با هم احساس محبت خواند داشت و داشتن این احساس یکی از عومل بسیار موثر در نظم و انسجام جامعه اسلامی است.
پیامبر در موارد بسیاری به این عقیده گوشزد میکردند بلال حبشی و سلمان فارسی و…همه با هم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و به این ترتیب به قول علامه طباطبایی ، مرز مملکت اسلامی ، عقیده است[۵۳۰] واین از تاثیر آموزه های اسلامی برای ایجاد علقه برادری و برابری در بین اعضای جامه اسلامی است.
۲- تعاون
وقتی همسانی ایمان، بین اعضای یک جامعه پدید آمد و آنها به اخلاق حسنه خود را آراستند ناخود آگاه چنین جمعی در همه امور با هم همکاری خواهند داشتـ « تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ»[۵۳۱]. این آیه مسلمین را برای همراهی و همکاری در تمامی زمینه هایی که صلاح مسلمین در آن است فرا می خواند.
رسیدن به سعادت مادى و معنوى در جامعه بشرى به نیروى فرد امکان پذیر نیست بلکه وابسته به تعاون و همکارى عمومى است و این تعاون و همکارى بر پایه نظم و جریان قوانین و دستورات اجتماعى عادلانه و درست میسر است. بدین ترتیب تعاون گروهی در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادو…موجب پیشرفت امور و کم شدن هزینه ها و تنظیم روبط مناسب برای رسیدن به اهداف مطلوب خواهد شد. پرورش اجتماعى و هماهنگى و همکارى و تعاون عمومى به وسیله اجتماع در نماز پنجگانه و جمعه و اعیاد و ایجاد برابرى در زندگى عمومى به وسیله زهد پیشوا و متصدیان اداره امور و دستگیرى از مستمندان با توزیع عادلانه ثروت و تشویق به کار و کوشش نسبت به همه افراد و جلوگیرى از سوء استفاده نسبت به هر کس و در هر مقام و از احتکار سرمایه به هر عنوان.
۳- همبستگی
طبعا روحیات الهی که دین در بین اجتماع ایجاد میکند، یکی از کارکردهای اجتماعی دین است. همبستگی و وفاق، اساس یک زندگی اجتماعی است و زوال آن موجب فروریزی ساخت جامعه و از همپاشیدگی حیات اجتماعی است.[۵۳۲]
علمای دین هم بر نقش دین در این زمینه تأکید دارند، علامه طباطبایی معتقد است دین در بعد اعتقادی، اخلاقی و عمل نقش مهم در یکپارچگی اجتماعی و رفع اختلافات دارد« اسلام امتیاز طبقاتی که منشا اختلاف های اجتماعی است به طور کلی نفی کرده، همه افراد جامعه را باهم برابر و برادر میداند و هرگز کسی حق ندارد با تکیه بر ثروت و یا نیروی دیگر بر دیگران برتری جویند و یا از انجام وظایف سنگین اجتماعی معاف شوند، بلکه در منطق قرآن همه با هم برابرند و ملاک ارزش و برتزی فقط تقوی میباشد»[۵۳۳] و روایات و آیات هم بر این نکات تاکید دارند وَ اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ »[۵۳۴]
امیرالمومنین در همین چارچوب طی نامهای به ابوموسی اشعری چنین میآوردند:« َ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَهِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ »[۵۳۵] بدان که هیچ کس چون من به اتحاد، اجتماع و ائتلاف امت اسلامی حریص نیست، من دراین آزمندی، پاداش نیک و فرجام کریمانه را از خداوند خواستارم.
۴- انضباط اجتماعی
تاکید فراوان اسلام مبنی بر رعایت مساوات در همه امور را شامل کرده و حتی در رعایت نظم و انضباط هم عنایت خاصی دارد؛ تقسم اوقات شبانه روزی برای رسیدن به همه امور مادی و معنوی یکی ز این توصیهها است، برای انسجام بخشیدن به زندگی یکی از موارد رعایت این اصل است برای انسجام اجتماع. امام موسى بن جعفر(ع)در اهمیت توجه به همه زوایای زندگی مى فرماید: اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: وقتى را به عبادت، وقتى را به استراحت، وقتىرا به کارها و وقتى را به لذت حلال اختصاص دهید.« اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَهً لِمُنَاجَاهِ اللَّهِ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَهِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثَهِ سَاعَاتٍ- لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَکُمْ بِفَقْرٍ وَ لَا بِطُولِ عُمُرٍ فَإِنَّهُ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالْفَقْرِ بَخِلَ وَ مَنْ حَدَّثَهَا بِطُولِ الْعُمُرِ یَحْرِصُ اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْیَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا یَثْلِمُ الْمُرُوَّهَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ فَإِنَّهُ رُوِیَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لِدِینِهِ أَوْ تَرَکَ دِینَهُ لِدُنْیَاه[۵۳۶]
۵- اهتمام به خانواده
در اسلام منظور از خانواده همان صورت ذره ای جدید خانوده غرب نیست که شامل زن و شوهر و فرزندان باشد؛ بلکه شبکهای از افراد و روابط بر گرد فرد فراهم میآوردو فرد هویت خود رابه مدد آن می یابد.[۵۳۷] ﺧﺎﻧﻮاده، واﺣﺪی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎ اﺑﻌﺎد ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻫﻤﻴﺖ و ﺟﺎﻳﮕﺎه وﻳﮋهاش به عنوان شالوده اصلی فرهنگسازی مورد توجه همه جوامع بوده است و اسلام با دریافت الهیاش از خانواده، توصیه های فراوانی برای تشکیل، حفظ و صیانت از محیط خانواده و اعضای ان را نموده است. با گذری اندکی به خیل آموزه ها در این باب مواجه میشویم و لذا ما بیشتر از چند مورد را نمیتوانیم در این مجال من باب مثال بیاوریم.
۱) محبوبیت خانواده در اسلام
در اسلام ﻫﻴﭻ ﺑﻨﻴﺎﻧﻲ در اﺳﻼم ﻣﺤﺒﻮبﺗﺮ از ازدواج در ﻧﺰد ﺧﺪا ﻧﻴﺴﺖ. همانطور که : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا بُنِیَ بِنَاءٌ فِی الْإِسْلَامِ- أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْوِیجِ.[۵۳۸] و از اﻳﻦ رو، ﺑﺨﺶ ﻋﻤﺪهای از ﻗﻮاﻧﻴﻦ و ﺗﻮﺻﻴﻪﻫﺎ در ﻣﺘﻮن دﻳﻨﻲ را در ﻗﺎﻟﺐ اﻳﺎت و رواﻳﺎت ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده اﺧﺘﺼﺎص داده اﺳﺖ.
و از نظر قرانی محبت بین همسران موهبتی الهی است که در بین آنها قرار داده شده؛ ﺧﺪاوﻧﺪ در ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «و از ﺟﻤﻠﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺪا اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺴﺮاﻧﻲ آﻓﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ آراﻣﺶ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻴﺪ و در ﻣﻴﺎﻧﺘﺎن دوﺳﺘﻲ و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻗﺮار داد».[۵۳۹]
۲) ازدواج سنت الهی
اﻣﺎم ﻋﻠﻲ)ع) ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: »ازدواج ﻛﻨﻴﺪ، ﻛﻪ ازدواج ﻛﺮدن ﺳﻨﺖ رﺳﻮل ﺧﺪا)ص) اﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻧﺎ رﺳﻮل ﺧﺪا ﺑﺎرﻫﺎ ﻓﺮﻣﻮد: ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﻣﻲﺧﻮاﻫﺪ از ﺳﻨﺖ ﻣﻦ ﭘﻴﺮوی ﻧﻤﺎﻳﺪ، ازدواج ﻧﻤﺎﻳﺪ، زﻳﺮا ازدواج ﻛﺮدن از ﺳﻨﺖ ﻣﻦ اﺳﺖ؛ «رسول اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَّبِعَ سُنَّتِی فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِیَ التَّزْوِیجَ».[۵۴۰] نیز ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ)ص) ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﻫﺮ ﻛﻪ ازدواج ﻛﻨﺪ، ﻧﺼﻒ دﻳﻦ ﺧﻮد را ﺣﻔﻆ ﻛﺮده اﺳﺖ، فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی.[۵۴۱] ودر برخی روایت دیگر قریب به همین مزمون دین را شرط کمال دین معرفی نموده است.
ﺧﺪاوﻧﺪ، نه تنها برای تشکل خانواده دستور به انتخاب همسر میدهد بلکه کسانی را که خوفی از آیندهشان دارند، ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:«ﻣﺮدان و زﻧﺎن ﺑﻲﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد را ﻫﻤﺴﺮ دﻫﻴﺪ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻏﻼﻣﺎن و ﻛﻨﻴﺰان ﺻﺎﻟﺢ و درﺳﺘﻜﺎران را، اﮔﺮ ﻓﻘﻴﺮ و ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺧﺪاوﻧﺪ از ﻓﻀﻞ ﺧﻮد آﻧﺎن را ﺑﻲﻧﻴﺎز ﻣﻲﻛﻨﺪ.ﺧﺪاوﻧﺪ ﮔﺸﺎﻳﺶدﻫﻨﺪه وآﮔﺎه اﺳﺖ»[۵۴۲]
۳) قبح تجرد
راه دیگری که اسلام برای پیشبرد اهداف جامعه سازی اختیار کرده، مربوط به تقبیح زندگی به صورت مجردی استدر این راستا پیامبر،مرگی بدتر از مجرد مردن را یاد آور نمیشود و در روایتی ذکر میکند که : «ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮدهﻫﺎی ﺷﻤﺎ ﻛﺴﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺰب ﺑﻤﻴﺮد”[۵۴۳] و خطاب به مردم میفرماید :»ﺑﻴﺸﺘﺮ اﻫﻞ دوزخ، اﻓﺮاد ﻣﺠﺮد ﻫﺴﺘﻨﺪ”[۵۴۴]
حتی با تاکید بر فزونی یافتن ثواب اعمال عبادی به ازدواج، متدینین را هم به سوی ازدواج سریع تر دعوت می کند.و امام صادق میگوید:« رَکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا الْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَهً یُصَلِّیهَا أَعْزَب[۵۴۵] نمازی که یک فرد ازدواج کرده می خواند ارزشمندتر از هفتاد نماز فرد مجرد است
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ آﻳﺎت و رواﻳﺎت و اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻘﺪﻳﺮ و ﺗﻤﺠﻴﺪ از ازدواج و ﺑﻨﻴﺎن ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ دﻟﻴﻞ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ازدواج ﻣﻨﺸﺄ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖﺳﺎزﺧﺎﻧﻮاده و ﻧﻘﻄﻪ ﺷﺮوع ﻳﻚ واﺣﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺳﺘﻮده اﺳﺖ. ازدواج ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺳﻨﮓ ﺑﻨﺎی اوﻟﻴﻪ ﺧﺎﻧﻮاده و ﻋﺎﻣﻠﻲ اﺳﺎﺳﻲ در ﺷﻜﻞﮔﻴﺮی اﻳﻦﻧﻬﺎد ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ﺑﻮده و زﻣﻴﻨﻪﺳﺎز زوﺟﻴﺖ و ﻫﻤﺪﻟﻲ دو زوج و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺴﺘﺮﺳﺎز ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی آﻧﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، وﺳﻴﻠﻪای ﺑﺮای ﺣﻔﻆ دﻳﻦ و اﻋﺘﻘﺎد اﻧﺴﺎن و ﺗﻜﺎﻣﻞ او اﺳﺖ.
ج- اقتصادی
در دنیای کنونی، اقتصاد یکی از ارکان پیشرفت محسوب میشود که می تواند زمینۀ مالی را برای استفاده از سایر مواهب فراهم کند. آیا اسلام ، آموزههایی برای رشد قدرت اقتصادی مردم دارد یا نه؟
مبانى فلسفى نظام اقتصادى اسلام، نیز مانند سایر آموزههایش بر قضایاى “هستى» مشتمل است که نوع نگرش اسلام را به خدا، جهان و انسان از زاویهى مرتبط به اقتصاد و معیشت فرد و جامعه بیان مىکند; براى نمونه مىتوان به روزىدهندگى خداوند متعال به همه ى موجودات و انسانها و نامحدود بودن منابع طبیعى عالم طبیعت و اختیار انسان اشاره کرد[۵۴۶].
۱- رعایت اخلاق در اقتصاد
اگر جامعهاى برمبنای فضایل الهی استوار باشد، و آموزههای الهی در فکر و ذهن و رفتار مردم رسوخ کند، طبعاً اقتصادِ آن جامعه وضع خاصى پیدا مىکند. و حتی در موضع اقتصاد و سرمایه که باقی ادیان به چشم غیر الهی بودن به آن نگاه میکنند نگریسته میشود؛ اسلام مطابق همه آموزههای دیگر از پیروانش ضوابط رفتار اقتصادی خاصی را خواستار است که این آموزهها و گستردگی آن متمایز کننده اقتصاد، در این دین، نسبت به بقیه ادیان است.
اسلام در عرصه ى اقتصاد، نه تنها به مباحث حقوقى و فقهى پرداخته، بلکه به دستورهاى اخلاقى جهت جلوگیرى از تکاثر، احتکار، تورّم و فقر نیز سفارش کرده است; زیرا رفتارهاى اخلاقى غیرمستقیم در رفتارهاى اقتصادى اثر مى گذارد.[۵۴۷]
امام خمینی در بیان اجرای احکام اسلامی و رفاه و امنیت مردم ایران( که بالتبع شامل همه می شود) می گوید: « اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولت ها بخواهند برنامه مالی اسلام را با نظر علمای اسلام اجرا کنند تمام ملت در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد.[۵۴۸] از دید حضرت امام، آموزه های اسلامی، کارگزاران را به قناعت دعوت میکند و زندگیای را آنان میخوهد که هم سطح زندگی مردم عادی باشد به این سو را برای مسئولین باعث نابودی حکومت میداند:« اگر یک حکومت و دستگاه های حکومت، زندگی شخصی شان طوری باشد که مردم ببینند نزذیک به آن هاست، مردم قانع میشوند، مردم راضی می شوند، عصیان تمام میشود»[۵۴۹]
۲- نفی فقر
مسأله فقر و فقدان مالی و اقتصادی یکی از جدیترین دغدغههای یک حکومت اسلامی ؛ چه از همین زاویه احتمال داشت مشکلات جبرانناپذیری در راه حرکت ترقی جامعه پیش بیاید. همانطور که ر مورد پیامبر نیز چنین بود. علاوه بر روایات فراوانی که در مذمت فقر، بیکاری و … وجود دارد، نمونههای تاریخی زیادی مؤید این نکته است.[۵۵۰] همچنین نمونههای دیگری از بهرهگیری مشرکین از ضعف اقتصادی برای ایجاد سستی اعتقادی در مسلمانان حکایت میکند.[۵۵۱]
پیامبر اکرم(ص) در باب اهمیت رفع فقر، میفرماید: خداوندا! برای ما در نان برکت ده و در میان ما و نان جدایی مینداز که اگر نان نباشد نماز نمیخواندیم و روزه نمیگرفتیم و واجبات پروردگار خود را به جا نمیآوردیم .[۵۵۲]
اسلام نه تنها فقر را نفی کرده که مردم با در آموزههایش با تلفیق دنیا با آخرت، مردم را دعوت به استفاده از منافع مادی و بهرهگیر ی از دنیا هم نموده.« وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ»[۵۵۳] پس، در آنچه خدایت ارزانى داشته، سراى آخرت را بجوى و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن. و هم چنان که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین از پى فساد مرو که خدا فسادکنندگان را دوست ندارد، منتها مسلمانان باید حق همه ابعاد زندگی را بر اساس عدالت ادا کند. اگر هم به امور دنیوی میپردازند، باید بدانند که دنیا راهی به سوی آخرت است. «تِلْکَ الدّارُ الآْخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»[۵۵۴] پس نباید آن را غایت زندگی تلقی نمود به خاطر پیامدهای ضدالهی و غیرانسانی مالاندوزی است که در ادیان و به ویژه در اسلام، با خصلتهای سرمایهدارانه مبارزه شده است، زیرا که این روحیهی برتری طلبی و سلطه جویی، با ماهیت تفکر الهی اسلام ناسازگار است والا ثروتمند بودن در اسلام، هیچ تعارضی با بندگی ندارد.