۲-۲۰-۱- انواع تعارض و برخورد با تعارض
تعارض میتواند فعال یا منفعل باشد: در تعارضات فعال زوجین بهطور مداوم و طولانیمدت به بهانههای مختلف یکدیگر را متهم میکنند، همدیگر را مورد ظلم قرار میدهند، از هم انتقاد میکنند، با هم مشاجره میکنند و به هم توهین میکنند؛ بدون آنکه به حرفهای طرف مقابل اهمیت دهند (حجت[۲۹۸]، ۲۰۰۰). تعارض غیرفعال یا منفعل در روابط زناشویی به مخالفتها و تعارضهای گاهبهگاه زوجین منجر میشود که بهمرورزمان به سکوت و انفعال زوج می انجامد؛ بهعبارتدیگر زوج دیگر با هم ارتباط کلامی برقرار نمیکنند و از حلوفصل موقعیتهای تعارض دوری میجویند (هارری[۲۹۹] و باتل[۳۰۰]، ۱۹۸۱؛ به نقل از کاراهان[۳۰۱]، ۲۰۰۷). در چنین شرایطی ارتباطات زوج بسیار کاهشیافته و تعارضات حلنشده به تضعیف و بدتر شدن روابط آنها، بیشازپیش، می انجامد. گفتگو نکردن زوج سبب میشود احساس تخاصم و بیزاری در روابط آنها افزایش یابد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که تعارضات منفعل توازن زناشویی را از بین میبرند و به خانواده آسیب میرسانند (کاراهان، ۲۰۰۷).
گاتمن (۱۹۹۳) رفتار زوجین به هنگام تعارض را اینچنین طبقهبندی میکند:
-
- ارزیابی تعارض
-
- فرار از حل تعارض
-
- اجتناب از بروز تعارض
-
- رفتار خصمانه
-
- رفتار خصمانه / دوری گزین
زوجینی که رفتارهای سه دسته اول را از خود نشان میدهند، معمولاً در طول زندگی زناشویی رفتارشان پایدار میماند؛ اما زوجین متخاصم یا متخاصم/ دوریگزین معمولاً بهطور متناوب به هنگام تعارض از رفتارهای دسته چهارم و پنجم استفاده میکنند.
۲-۲۰-۲- عوامل مؤثر در بروز تعارض زناشویی
گورمن (۲۰۰۲) عقیده دارد تعارض زمانی رخ میدهد که زوج باورهای غیرمنطقی و تحریفشده پایداری نسبت به یکدیگر، زندگی مشترک و آیندهشان دارند. معمولاً افرادی که اندوه، پریشانی، اضطراب یا رنج زیادی دارند شناختهای منفی و تحریفشده نسبت به همسر و زندگی زناشوییشان دارند نداشتن ارتباط مؤثر و مهارتهای حل تعارضات نیز در افزایش تعارض میان زوجین مؤثر است.
لانگه[۳۰۲] و همکاران (۲۰۰۰) اشاره میکنند که همسران پریشان و مضطرب نسبت به هم منتقد و متخاصم هستند و معمولاً از فقدان خودکنترلی رنج میبرند. جانسون (۲۰۰۸) با بهره گرفتن از نظریه دلبستگی علت بروز بسیاری از مشکلات در روابط زوجین را اینچنین توضیح میدهد: نوع دلبستگی هر یک از زوجین با والدین خود در بروز تعارض در روابط وی با همسر خود و همچنین سایر مؤثر است.
گاتمن و سیلور[۳۰۳] (۱۹۹۹) چهار نوع ارتباط ناکارآمد در زوجین را شناسایی کردهاند:
-
- انتقادگر بودن
-
- تحقیر کردن
-
- حالت تدافعی داشتن
-
- دیوار سنگی بودن
انتقاد کردن درواقع شکایت کردن از یک رفتار مشخص، کمی پس از انجام آن توسط طرف مقابل، بهصورت سرزنشآمیز و همراه با تخریب شخصیت طرف مقابل است. تحقیر کردن به رفتار طعنهآمیز و همراه با بدبینی با همسر و ابراز بیزاری اطلاق میشود که خود به تعارض بیشتر منجر میشود. تدافعی بودن شکلی از سرزنش همسر و نادیده گرفتن نقش خود در تعارض است. دیوار سنگی بودن که به معنای به تأخیر انداختن یا مخالفت کردن با خواستهها و نظرات طرف مقابل و اجتناب از گفتگو کردن است، معمولاً بهعنوان راه فراری از یک تعارض قریبالوقوع انتخاب میشود، حالآنکه همسر را ناامید میکند و تنش را افزایش میدهد (ون اوردن و همکاران، ۲۰۱۲).
۲-۲۰-۱- اثرات تعارض زناشویی
اختلافات زناشویی همبستگی نیرومندی با اختلالات روانشناختی متعددی دارند که از آن جمله میتوان به افسردگی (پرولکس و همکاران، ۲۰۰۷؛ بیچ و همکاران، ۱۹۹۸)، اختلالات اضطرابی(مک لئود، ۱۹۹۴)، سوء مصرف الکل (مورفی و اوفارل، ۱۹۹۴) و اختلالات خوردن (ون دن بروکو همکاران، ۱۹۹۷) اشاره کرد. تعارض و نارضایتی زناشویی همچنین میتواند استرس زوجین را افزایش دهد (بیچ و همکاران، ۱۹۹۰؛ به نقل از پرولکس و همکاران، ۲۰۰۷). خشونت خانگی برعلیه زنان که یکی از نتایج تعارض زوجین است، یکی از شایعترین دلایل طلاق در میان خانوادههای ترکتبار است (آریکان[۳۰۴]، ۱۹۹۲؛ به نقل از کاراهان، ۲۰۰۷).
عملکرد زناشویی والدین بر فرزندان نیز تأثیرات منفی بیشماری دارد. پژوهشها نشان دادهاند تعارض میان زوجین میتواند به بروز افسردگی (آنگر و همکاران، ۲۰۰۰)، اختلالات انطباقی (استراند[۳۰۵]، ۲۰۰۴) و گرایش به سرزنش و نکوهش خانواده (وبر و اوبراین، ۱۹۹۹؛ به نقل از کاراهان، ۲۰۰۷) در فرزندان منجر شود. تعارضات زناشویی منبع استرس محیطی برای فرزندان هستند (هینانت و همکاران، ۲۰۱۳) و با رفتار ناسازگارانه و ناسازگاریهایی ازجمله خشم، اختلال سلوک و اضطراب در فرزندان ارتباط معناداری دارد. روابط زناشویی یکی از ابعاد مهم والدینی هستند و تعارض زوجین میتواند اثری منفی بر رابطه والدینی نیز داشته باشد (شمیر و همکاران، ۲۰۰۱).
همچنین ممکن است منجر به تخریب یا تضعیف رابطه والد- فرزندی شود. تعارضات زناشویی والدین بر پاسخهای روانشناختی و امنیت هیجانی فرزندان تأثیر میگذارند و میتوانند به مشکلات هیجانی متعدد فرزندان منجر شوند. تعارض زوجین با انزوای اجتماعی و خشم فرزندان و کیفیت کمتر روابط والد- فرزندی مرتبط است. تعارض زوجین بر سر فرزندپروری با رابطه فعالانه پدر- فرزندی کمتر و مشکلات رفتاری شدیدتر در مدرسه و در اوقات فراغت همبستگی دارد (ونر[۳۰۶]، ۲۰۱۰).
۲-۲۱- ذهنآگاهی
۲-۲۱-۱- ذهنآگاهی چیست؟
گرمر[۳۰۷] و همکارانش (۲۰۰۵)، ذهنآگاهی را آگاهی از تجربیات موجود همراه با پذیرش آنها میدانند. ذهنآگاهی یعنی بودن در لحظه با هر آنچه اکنون هست، بدون قضاوت و اظهارنظر درباره آنچه که اتفاق میافتد؛ یعنی تجربه واقعیت محض بدون توضیح (سگال و همکاران، ۲۰۰۲). ذهنآگاهی، آگاهی لحظهبهلحظه و بدون قضاوت و تعصب از احساسات، هیجانات و افکار است (مرکند[۳۰۸]، ۲۰۱۴).
ذهنآگاهی به معنی توجه کردن به زمان حال به شیوهای خاص، هدفمند و عاری از قضاوت است (کابات- زین، ۱۹۹۰). ازنظر کابات- زین (۱۹۹۴) ذهنآگاهی حالتی ذهنی است که در زمان حال بدون قضاوت و تعصب بر روی تجربیات متمرکز می شود. ذهنآگاهی به توجه انگیخته شده و آگاهی از لحظه اکنون اطلاق میشود (والش[۳۰۹] و همکاران، ۲۰۰۹). هوشیاری، انعطافپذیری و سازگاری ذهن نقش مهمی در سلامت ذهنی و جسمی دارد (پاولسون[۳۱۰] و همکاران، ۲۰۱۳).
هربرت و فورمن (۲۰۱۱) برخی از ویژگیهای ذهنآگاهی که توجه رواندرمانگران را به خود جلب نمودهاند، بهاینترتیب معرفی میکنند:
-
- توجه
-
- یادگیری مشاهدهای: در آن فرد از طریق مشاهده آگاهانه خویشتن، نقاط قوت و ضعف خویش را پیدا نموده و به همراه تکنیک پذیرش، سعی در پذیرش آن نقاط قوت و ضعف می کند.
-
- تمرین پذیرش: ذهنآگاهی پذیرش در عمل است. بازگشت به موضوع اولیه باعث پذیرش ویژگیهای خوشایند و ناخوشایند میشود. پذیرش و تمرین آن باعث کاهش انتقاد نسبت به خویشتن میشود.
-
- همدلی و دلسوزی: در تمرینهای ذهنآگاهی بودا، ایجاد بینش و دلسوزی بهروشنی بیان میشود. همدلی نسبت به دیگران در ذهنآگاهی بهشدت مورد توجه است و دلسوزی نسبت به خویشتن از تمرین پذیرش تجربیات درد و رنج حاصل میشود.
درمانهای مبتنی بر ذهنآگاهی که از تمرینات بوداییها برگرفته شدهاند، در رواندرمانی معاصر جزء متداولترین انواع درمان هستند (آلن و همکاران، ۲۰۰۶). ذهنآگاهی، همچنان که در منابع امروزی توصیفشده است، فرایندی است که به یک وضعیت روحی منجر میشود که از آگاهی عاری از قضاوت نسبت به اینجا، اکنون و تجربیات جاری شکل میگیرد و احساسات، افکار، وضعیت جسمی، آگاهی و محیط پیرامون فرد را در برمیگیرد، درحالیکه فرد به آزاداندیشی، کنجکاوی و پذیرش تشویق میشود (کابات–زین، ۲۰۰۳).
بیشاپ و همکاران (۲۰۰۴) دو جزء اصلی ذهنآگاهی را متمایز کردهاند:
-
- تنظیم توجه توسط خود فرد
-
- جهتگیری نسبت به لحظه کنونی همراه با کنجکاوی، آزاداندیشی و پذیرش
هدف از این کار، آموزش ماهیت اصلی ذهن به فرد و زدودن فرضیات اشتباه در خصوص منابع شادمانی اوست؛ چنین تجاربی میتوانند منجر به تغییر چشمانداز فرد درباره دیگران شود و احساس همدلی را در او برانگیزانند (دالایی لاما[۳۱۱] و کاتلر[۳۱۲]، ۱۹۹۸؛ به نقل از هافمن، ۲۰۰۷). ذهنآگاهی، آگاهی کامل از چیزی است که در حال حاضر در جریان است، بدون فیلتر و سانسور یا قضاوت. ذهنآگاهی میتواند به هر موقعیتی آورده شود. ساده اینکه ذهنآگاهی شامل حصول آگاهی از ذهن و بدن و زندگی در اینجا و حالا است. درحالیکه ذهنآگاهی بهعنوان یک تمرین ریشه در نظم مراقبهی بودایی باستانی قرار دارد، تمرینی جهانی است که همه میتوانند از آن سود ببرند؛ و بهراستی، بودن در زمان حال و آگاه بودن مفهومی مهم در بسیاری از سنتهای معنوی و روحانی از قبیل بودایی، مسیحیت، هندوییسم، اسلام، یهودیت و تائویسم دارد. در سانکسریت با عنوان (smrti) شناخته میشود که از ریشهی کلمهی smr، به معنای «به یادآوردن»، است و در پالی، زبان کتاب مقدس بوداییهای قدیم، بهعنوان ساتی شناخته میشد (کابات زین، ۱۹۸۰).
امروز، ذهنآگاهی فراتر از مرزها و ریشههای روحانی و معنوی خود گسترشیافته است و حتی فراتر از روانشناسی و بهزیستی روحی و هیجانی است. پزشکان آموزش تمرین ذهنآگاهی را برای کمک به افرادی که با استرس، درد و بیماری سروکار دارند توصیه میکنند. ذهنآگاهی به جریان اصلی غرب واردشده است و تأثیر گستردهای را روی دامنهی گستردهای از زمینهها ازجمله پزشکی، علوم عصبی، روانشناسی، آموزش و کسبوکار دارد. در کلمات والپولا راهولا، نویسندهی کلاسیک بودایی «چیزی که بودا آموخت»، ذهنآگاهی بهسادگی شامل مشاهده، تماشا و امتحان کردن است. شما یک قاضی نیستید بلکه یک دانشمند هستید. شما میتوانید این رویکرد را ذر اطلاعات حسی و جهان گرداگردتان به کار بگیرید و در این جلسات ما شما را به سمت تمریناتی که تنها همین کار را انجام میدهد هدایت میکنیم. گرچه، برخی از بیشترین سودمندیهای ذهنآگاهی از آزمون فرایند ذهنی به این روش و مشاهدهی بیغرضانه بهعنوان یک دانشمند نشأت میگیرد. به این خاطر که این کار موجب بینش زیاد نسبت به شیوههای عادی تفکر میشود، قدرت عمیقی برای آرام کردن استرس و رنج دارد. بعد از آغاز تمرینهای ذهنآگاهی، یک دوست روانشناس برای اولین بار مشاهده کرد که ذهن او دو روش برای عمل کردن دارد: گفتن و تکرار مکررات زندگی خود. قبل از اینکه او شروع به مشاهدهی افکار خود کند، او متوجه نشده بود که ذهن او چه مقدار مشغول بود و چه قدر او برای چیزی که در لحظه در حال اتفاق افتادن بود حاضر نبود. او گفت: «میتوانید تصور کنید که ما تمام گفتنها و تکرارهایی را که در زندگی انجام میدهیم در یک بطری بریزیم؟ در این صورت دیگر بحران انرژی نخواهیم داشت.» وقتی این ماجرا را برای افراد تعریف میکنیم آنها اغلب به تأیید سر تکان میدهند، میخندند و بهاجبار خود را در تکرار اعتراف میکنند. لحظهی حاضر تنها مکانی است که زندگی در آن جریان دارد. خواندن عبارت سنت آگوستین نویسندهی ۱۶۰۰ سال پیش شگفتانگیز است که مینویسد: «مردان از ارتفاع کوهها و موجهای عظیم دریا، جریانات وسیع رودخانه، وسعت اقیانوس، مدار ستارگان، به شگفتی میآیند و هنوز از شگفتی در مورد خود غفلت میورزند.» اگرچه خیلی چیزها از زمان سنت آگوستین تغییر کرده است اما درعینحال خیلی چیزها نیز ثابت مانده است. چطور ممکن است که ما بعد از گذشت قرنها بهندرت به شگفتی در وجود خود مینگریم؟این یک یادآوری گزنده است که این جزئی از حالت انسانی است که گرایش دارد ارتباطش را با شگفتی و راز آلودگی زندگی از دست بدهد (ویگینز[۳۱۳]، ۲۰۱۲).
بهعنوان یک مثال معمول، فرهنگ غربی به حدی در زندگی مادی غرقشده است که عشق، شفقت و سخاوت را فراموش کرده است. پادزهر ذهنآگاهی است: یک تمرین ساده و مستقیم از مشاهدهی لحظهبهلحظهی فرایند ذهن و بدن از طریق آرامش و خونسردی و متمرکز کردن آگاهی بدون قضاوت. همانطور که شما زندگی را بهعنوان فرایند تغییر ثابت میدانید، میتوانید شروع به کسب همهی جنبههای تجربه کنید – لذت و درد،ترس و لذت – با استرس کمتر و توازن بیشتر (زیدان[۳۱۴] و همکاران، ۲۰۱۰).
ازآنجاییکه ذهنآگاهی میتواند بهعنوان یک وسیلهی قدرتمند برای فهم بیشتر روح و علت رنج باشد، راه مؤثری برای پایان رنج است. کتاب بودایی باستانی دهاماپادا میگوید: «ذهن طلایه دار همهی وضعیتها و حالات است. ذهن رییس است و همه آنها ساختهی ذهن هستند.»این جملهی عمیق این امر را آشکار میکند که چه در صورت پرداختن توجه و چه آگاه بودن، ذهن دارای اهمیت و برتری است. گفته میشود که قصد و نیت مسئله دشوار همهی اعمال است که مقاصد ما افکار، کلمات و نیازهای ما را شکل میدهد. اگر مقاصد سالم و بیخطر باشد، نتایج مفید و ماهرانه خواهد بود. به این طریق، ذهن ما، از طریق مقاصد و افکار خلقکنندههای شادی و بدبختی ما هستند (ویتن و آستین[۳۱۵]، ۲۰۰۸).
جملات زیر را بهصورت متوالی برای چندین بار بخوانید و لحظهای را به تأمل در آن اختصاص دهید.
- مقاصد و نیتها افکار و کلمات ما را شکل میدهند.