با توجه به تغییرات سریع محیطی و گرایش آنها به سمت پیچیدگی بیشتر و عدم پایداری در شرایط محیطی و بازار، شیوههای سنتی مدیریت دیگر نمیتواند پاسخگوی این گونه تغییرات باشد. مطالعات انجام شده بر نقش حیاتی حمایت مدیران از رفتار کارآفرینانه تاکید دارد(کوراتکو[۷] و همکاران، ۲۰۰۵).
کارآفرینان در قالب تسهیل گر اجتماعی و اقتصادی، با فراهم آوردن منابع مالی و انسانی سرگردان، به عنوان نیروی تغییر دهنده بازار، کسب و کار جدیدی را آغاز میکنند. کارآفرین در مواجهه با شرایط بازار پویا و متغیر، با ریسک پذیری بالایی که دارد، به نیازهای بازار پاسخ میدهد و نیز تلاش میکند تا از حجیم شدن کسب و کار جلوگیری کرده و قدرت جست و خیز زیادی داشته باشد تا بتواند به راحتی فرصتهای بازار را شناسایی نموده و از نظر رشد و سودآوری پیشگام گردد. کارآفرینی شامل فعالیتهای ملموسی چون: یادگیری( تغییر رفتار)، پاسخگویی به نیاز مشتریان و یافتن بهترین و موثرترین روشهای دستیابی به آنها، تشخیص گرایش علم و تکنولوژی و نتایج واقعی استفاده از آنها در تولید؛ شکل گیری استراتژی سازمان و درک از طریق بینش استراتژیک، مدیریت تاکتیکی و عملیاتی، سازماندهی فرایندها در سازمان، تحقق نیازها و ارضاء منافع تمامی عواملی میباشد که با سازمان گره خوردهاند( ملکیان، ۱۳۸۹).
امیر کبیری و محمودیان(۱۳۸۶) مدلی را برای عوامل سازمانی مؤثر بر کارآفرینی ارائه کردند که شامل: حمایت مدیریت، امکان تفویض اختیار تصمیم گیری، پاداش دهی، تأمین فرصت کافی برای توسعه خلاقیت، از میان برداشتن موانع سازمانی و انگیزش کارکنان است (همان).
با توجه به جست و جوهای انجام شده توسط پژوهشگر تا به حال مطالعه ای پیرامون اندازه گیری هوش استراتژیک مدیران به انجام نرسیده است و همچنین در این تحقیق میزان رابطه هوش استراتژیک مدیران با میزان توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه ای که در سازمان اتفاق میافتد مورد بررسی قرار گرفته است که تاکنون چنین اندازه گیری از هوش استراتژیک در هیچ سازمانی مورد تحقیق قرار نگرفته است. در ضمن باید اضافه نمود که در این تحقیق از روش لیزرل، که یک روش جدید از معادلات ساختاری است که تمامی روابط بین مؤلفههای مختلف را شناسایی کرده و مشخص میکند؛ استفاده شده است که خود یک روش جدید در تحقیقات رابطه ای است و هنوز هیچگونه تحقیقی در راستای ارتباط این سه متغیر به صورت مستقیم انجام نشده است. در این راستا پژوهش حاضر دارای نوآوری است.
با این توصیف سؤال اصلی این است که” آیا بین هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمانها رابطه معنی داری وجود دارد؟“
۱-۲. اهمیت و ضرورت تحقیق
دنیای اطراف ما حاوی مقادیر بی پایان از اطلاعات است که بیشتر این اطلاعات در ذهن ما گم میشوند. از این رو ممکن است گفته شود که ما با مجموعه ای از دادههای خام در حال تغییر احاطه شدهایم و این درحالی است که افرادی مانند استراتژیست ها تمایل به داشتن اطلاعات عمیق، به روز، در دسترس و سریع از محیط کسب و کار هستند. هوش استراتژیک زمینه نوظهور از مشاوره کسب و کار است که هدف آن بیان مسائل پیچیده و مشکل در قالبی قابل فهم تر است(کوآسا،۲۰۱۱).
به جز کارکرد اطلاعاتی اهداف عمده هوش راهبردی شامل موارد زیر است(ملکیان، ۱۳۸۹):
-
- پیش بینی فرصتها و تهدیدهای محیطی (کارکرد پیشگویانه)
-
- پیشنهاد یا تهیج برای انجام عملی خاص (کارکرد پیش دستانه)
-
- کمک به تصمیم گیریهای استراتژیک
-
- بهبود موقعیت رقابتی سازمان
سازمانها مجبور به حفظ قابلیت رقابتی خود برای حفظ بقا و رشد در محیط پررقابتی و متغییر بیرونی هستند. سازمانهایی که دارای رشد هستند و در صحنه رقابت باقی میمانند، دارای توانایی گام برداشتن همراه با رقابت متناسب با انعطاف پذیری آنها، مدیریت اثربخش و سودمند است و مدیران آنها تمایل به تغییر و نوآوری دارند( کاراکایا و ایلماز[۸]، ۲۰۱۳).
واریک [۹](۲۰۰۵) اظهار داشت که توسعه سازمانی یک برنامه و فرایندی است برای فهمیدن، توسعه و تغییر سازمانها به منظور بهبود سلامت سازمان، اثربخشی و ظرفیت خودتجدیدی است .
کارآفرینی سازمانی برای اطمینان از بقاء، به وسیله بازسازی عملیات سازمانها، تعریف مجدد مفهوم کسب و کار و افزایش ظرفیتهای نوآوری و کیفیت مورد نیاز در محیط پویا، ضروری است ( مقیمی و رمضان، ۱۳۹۰).
اهمیت و ضرورت این تحقیق را میتوان در ابعاد زیر در نظر داشت:
الف) بعد علمی و نظری: با توجه به این که در زمینه موضوع توسعه سازمانی، هوش استراتژیک و رفتار کارآفرینانه تحقیقاتی انجام شده است، نتایج این تحقیق میتواند نوع رابطه و اثر گذاری آنها بر هم را نشان دهد و پایه ای برای بهبود سازمان باشد.
ب) بعد کاربردی بودن: یافتههای این تحقیق میتواند مسوولان سازمان را در جهت اجرای بهتر اهداف و حل مشکلات یاری دهد.
ج) بعد علاقه: با توجه به رشته تحصیلی و علاقه ای که خود در زمینه هوش استراتژیک، توسعه سازمانی و رفتارکارآفرینانه داشتم، سعی کردهام دانش خود را راجع به این موضوع وسعت دهم.
۱-۳. اهداف تحقیق:
۱-۳-۱. هدف اصلی
شناخت رابطه هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمانهای دولتی.
۱-۳-۲. اهداف فرعی
-
- شناخت رابطه مولفه های هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی.
-
- شناخت رابطه مولفه های هوش استراتژیک مدیران با رفتار کارآفرینانه در سازمان.
-
- شناخت رابطه هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمان به تفکیک ویژگیهای جمعیت شناختی( سن، جنسیت، سطح تحصیلات، سابقه خدمت و عنوان شغلی).
۱-۴. چارچوب نظری تحقیق و مدل تحلیلی تحقیق:
با توجه به تعاریف مختلفی که از هوش استراتژیک و مؤلفههای تشکیل دهنده آن بیان شده است، مدل اندازه گیری هوش استراتژیک سان تزوز برای این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است.با توجه به تعاریف و مؤلفههای توسعه سازمانی( هدف، رهبری، نگرش نسبت به تغییر، پاداش، روابط، ساختار و مکانیزم های سودمند) و رفتار کارآفرینانه(تغییر در رفتار کارکنان، بینش استراتژیک، ایجاد یک محیط کار پرانرژی و محیط حمایتی) مدل پژوهش مورد نظر به صورت زیر در نظر گرفته شد.
متغییر پیش بین متغییر تعدیل کتتده متغییر ملاک
هدف
رهبری
روابط
پاداش
ساختار
تغییر در رفتار کارکنان
بینش استراتژیک
هوش عملی
دانش و دانایی
هوش هیجانی
خلاقیت ونوآوری
مکانیزم های سودمند
محیط حمایتی
ایجاد محیط کار پر انرژی
نگرش نسبت به تغییر
ویژگیهای جمعیت شناختی
شکل ۱-۱. مدل مفهومی تحقیق
۱-۵. فرضیههای تحقیق:
۱-۵-۱. فرضیه اصلی :
بین هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمانهای دولتی رابطه معنی داری وجود دارد.
۱-۵-۲. فرضیات فرعی
- بین مؤلفههای هوش استراتژیک مدیران و توسعه سازمانی رابطه معنی داری وجود دارد.