ب- زلف آباد[۱]
محوطه تاریخی زلف آباد یا دلف آباد که در میان اهالی فراهان بهعنوان خرابهها یا شهر زیرزمینی زلف آباد شناخته میشود، بهصورت محوطهای وسیع در ۳ کیلومتری شمال شرق شهر فرمهین و دو طرف جاده آسفالته فرمهین به آشتیان و تفرش قرارگرفته، بهگونهای که جاده مذکور محوطه را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده است. محوطه یادشده بهصورت برآمدگیها و تلهایی در موقعیت مذکور در میانه دشت فراهان در کنار امامزاده احمد بن علی (ع) که یادمانی از دوره ایلخانی است قرار دارد.
این شهر در نزهتالقلوب بهعنوان شهری بزرگ در سده هشتم در فراهان معرفیشده است. (مستوفی، ۱۳۸۱: ۱۱۲) در منابع قاجار بهمراتب بیشتر از دیگر منابع به این محوطه بهعنوان مکانی معمور پرداخته شده است. در مرآت البلدان، در باب دلفآباد عراق (اراک) چنین آمده است: ابودلف عباسى در محال فراهان، شهرى بنا کرد مشتمل بر دومرتبۀ تحتانى و فوقانى، یعنى همچنانکه در روى زمین عمارات و بیوتات و مساجد و خانات و اسواق و غیره بود، در زیرزمین نیز بعینه همین قسم شهرى ساخت که هرگاه دشمن رو نماید و این شهر را محاصره کند، اهل شهر در طبقۀ زیرین رفته از شر دشمن محفوظ باشند. این شهر موسوم به «دلفآباد» بود. (اعتماد السلطنه، ۱۳۶۷: ۲۷۴) (شکل ۱)
این شهر را از بناهای ابودلف عجلی بانی شهر کرج میدانند و گویند اسم آن محل در اصل دلف آباد بوده و از بانی خود نام و نسب برده است. آثار تاریخی و ارزشمندی که از این اراضی بهدستآمده ثابت کرده که این ناحیه بیش از ابودلف ها منطقه مهمی بوده که دستهای از مردمان صنعتگر متمدنی در آن سکنی داشتهاند.
همچنین بر اساس شواهد باستانشناسی، اثری از شهر زیرزمینی در زلف آباد یافت نشده است و بنا به گفته باستانشناسان فقط حفرههایی برای پناه گرفتن مردم در هنگام حمله دشمن وجود داشته است. دیوارهای شهر نیز که در عمق زمین یافت شده به دلیل گذشت زمان بوده و در اصل فقط یک طبقه ساختمان وجود داشته است. همچنین در خصوص ارتباط دادن نام زلف آباد به ابودلف عباسی نیز قطعیتی وجود ندارد و بسیاری از محققین معتقدند نام آن از ابتدا زلف آباد بوده است، این احتمال زمانی تقویت میشود که مستوفی بهعنوان قدیمیترین منبع از این شهر بهصورت زلف آباد یاد میکند. (مستوفی، ۱۳۸۱ : ۱۱۲) به همین جهت چنین برداشت می شود که نظریه دوم که بر اساس شواهد باستان شناسی است، معقول تر و صحیح تر باشد.
بر اساس مطالعات اولیه شکلگیری این محوطه در قالب یک شهر در دوره ایلخانی در سده هفتم و هشتم هجری قمری صحه گذاشته و توسعه آن در دورههای تیموری و صفویه و زوال آن را در دوره قاجار مفروض دانستهاند. (شراهی، ۱۳۸۵: ۱۱۶۹)
این شهر در سال ۱۲۳۰ ه.ق به دستور فتحعلی شاه قاجار و بهفرماندهی عبدالله خان گرجی یوز باشی ویران و به آب بسته شد. علت آن را نیز شورش مردم زلف آباد دانستهاند که البته در خصوص علت آن در منابع قاجاریه سخنی به چشم نمیخورد. شاید علت آن ظلم و ستم مالیاتی والیان ناحیه مانند ایمانی خان حاکم فراهان به مردم منطقه بوده که باعث عصیان و نافرمانی مردم آنجا و حمله قشون دولتی شده است. ازآنپس مردم شهر به روستاهای اطراف کوچ کردند و این شهر تاریخی از رونق افتاد. (خاوری، ۱۳۸۱: ۴۱۲)
این شهر بهاحتمال دارای بخشهای مختلف و طبقهبندی مشاغل بوده است، چراکه از آن ظروف متعدد سفالی لعابدار و بدون لعاب و همچنین کاشیهای منقش (شکل ۳) و ابزارهای فلزی و سکههای نقره مربوط به دوره غازان خان یا الجایتو ایلخانی بهدستآمده است. (شراهی،۱۳۸۵ : ۱۱۸۱) (شکل ۴) در خصوص مذهب عمده این شهر نیز مستوفی به شیعه متعصب بودن آنان اشارهکرده است. (مستوفی، ۱۳۸۱ : ۱۱۲) ازآنجاییکه مستوفی مورخی دقیق و ریزبین است، شاید در به کار بردن واژه متعصب هدفی داشته و آن بیان میزان اعتقادات مذهبی مردمان این منطقه بوده است؛ چراکه در ذکر برخی از شهرهای شیعی دیگر آن زمان از این لفظ استفاده نمیکند. پس چنین میتوان نتیجه گرفت که تشیع در منطقه فراهان دارای ریشهای طولانی و محکم است.
پ- ساروق
ساروق که امروزه از توابع شهرستان اراک است، درگذشته جزئی از فراهان محسوب میشده است. این روستا در ۶۵ کیلومتری اراک قرار دارد. در مورد این منطقه آمده است :«پایینتر از کرج ابو دلف در امتداد رودخانه کرج و در شمال شهر کرج، شهر ساروق در ولایت فراهان واقع است که یاقوت و حمدالله مستوفی ازان یادکرده و آن را از توابع همدان شمردهاند«و دیه ساروق دار الملک فراهان است و طهمورث ساخت. (مستوفی، ۱۳۸۱ : ۱۱۲)
ت- انجدان
انجدان یا انگدان نیز که در پاى یک سلسله کوه کم ارتفاع در سى و هفت کیلومترى شرق اراک (سلطانآباد پیشین) و در حدود همان مسافت از مغرب محلات، در ایران مرکزى، قرار دارد، یکى از روستاهاى مهم ناحیۀ مشکاباد، در دشت حاصلخیز فراهان است؛ امّا در قدیم جزو حوزۀ قم به حساب مىآمده و جزئی از فراهان بوده است. این واژه معرب انگدان پارسى است (وانکره/انکوژ و انغوزه) که نام صمغى معروف از گیاهان آن منطقه است. ازاینرو، احتمالاً در موقعى که امامان نزارى در آنجا ظهور کردند، مىبایست مکانى پرجمعیتتر بوده باشد. در حال حاضر، انجدان حدود هزار تن جمعیت دارد که شیعۀ اثنى عشرى و فارسىزبان هستند و بیشتر به میوه کاری اشتغال دارند. (دفتری،۱۳۸۶ : ۵۲۲) (شکل ۱)
هدف از بررسی این منطقه ، وجود عناصر اسماعیلی که یکی از فرق شیعه بودند و تاثیر ان بر تغییرات اندیشه سایر نواحی اطراف این منطقه است.
در تاریخ اسماعیلیان آمده است: دورۀ انجدان در تاریخ نزاریه بعد از الموت از قرن نهم/پانزدهم شروع مىشود. سى و دومین امام قاسم شاهیان، یعنى على شاه معروف به مستنصر باللّه دوّم، نخستین امام نزارى است که بهطورقطع و یقین با انجدان ارتباط دارد. این محل تا اواخر قرن یازدهم/هفدهم مقر امامان قاسم شاهى باقى ماند. (دفتری،۱۳۸۶ : ۵۲۲)
ازجملۀ آثار کهن که ایوانف در ١٩٣٧ میلادى در انجدان یافته است، مسجد قدیمى آن و سه مقبره است که گور چند تن از امامان نزارى و بستگان آنها را دربر دارد
مستنصر باللّه دوّم، در حدود سال ٨۶٨ ه.ق بر مسند امامت نشست و در ٨٨۵ ه.ق درگذشت. تاریخ اخیر بر روى صندوقى چوبى که بر سر قبر این امام گذاشتهشده، حکشده است. مقبرۀ هشتضلعی مستنصر بالله، که هنوز اهالى محل از او به نام شاه قلندر یاد مىکنند، قدیمترین اثر معمارى نزاریه در انجدان است. بنا بر روایات نزارى، مستنصر در ٨٨٠ ه.ق وفات یافته است؛ و این تاریخ با تاریخى که در مقبرهاش، که در زمان امامت پسرش، عبد السّلام شاه، ساختهشده، آمده است توافق کامل دارد. امّا روایات شایع در میان پیروان فرقه، به غلط، مقر مستنصر بالله دوّم و چند امام پس از او را در شهربابک، در کرمان، قرار مىدهد. قبر عبد السّلام که مطابق روایات فرقه در ٨٩٩ ه.ق درگذشت، یافت نشده است؛ امّا مقبرۀ پسر و جانشینش، عباس شاه، که وى نیز لقب مستنصر بالله داشت، در انجدان محفوظ مانده است. این امام، که سى و چهارمین امام از سلسلۀ امامان نزارى است، غریب میرزا هم خوانده مىشده است و هنوز هم انجدانیها که از هویت واقعى شخصیتهای نزارى که در دهکدۀ آنها دفن شدهاند آگاه نیستند، از او بهعنوان شاه غریب یاد مىکنند. با در شمار آوردن خلیفه و امام فاطمى و نیاى خود وى، غریب میرزا درواقع، سومین امام اسماعیلى بود که لقب مستنصر بالله داشت. بنا بر گفته پیروان فرقه، وى در ٩٠٢ ه.ق، پس از مدت کوتاهى امامت، درگذشت و این را تاریخى که بر روى صندوق چوبى ساختهشده براى گورشاه مستنصر بن شاه عبد السّلام کنده شده بوده است تأیید مىکند؛ تاریخ روى صندوق محرّم ٩٠۴ ه.ق بوده است.
دورۀ انجدان، دورۀ تجدید حیات دعوت و فعالیتهای ادبى نزاریان ایران است. این نوزایی نزاریه در دورۀ بعد از الموت یا، به عبارتى دقیقتر، این نوزایی نزاریه قاسم شاهی را باید به زمان سىودومین امام قاسمشاهى، یعنى مستنصر بالله دوّم، باز برد. نزاریان هنوز در ایرانى که مذهب اهل سنّت بر آن غالب بود مجبور به تقیّه بودند و معتقدات خود را عمدتاً در جامۀ مبدل تصوّف عرضه مىداشتند. باوجود این، وضعیت سیاسى-دینى، در ایران بهطور کلى، براى فعالیت نزاریان و جنبشهای دیگر که عقاید شیعى در آنها نفوذ کرده بود، مساعدتر شده بود. در نتیجه، با ظهور امامان در حوالى نیمۀ قرن نهم/پانزدهم در انجدان، فعالیتهای دعوت نزارى قاسمشاهى اینک مىتوانست صورت علنىتر به خود گیرد و با شدت بیشترى دنبال شود. این تجدید حیات، بهزودی باعث انتشار نهضت نزارى قاسمشاهى و تثبیت اقتدار امامان این شاخه بر جماعتهای مختلف نزارى در مناطق دورافتاده شد. امّا تجدید حیات دورۀ انجدان، چنانکه ممکن است تصور شود، به یکبارگی صورت نگرفت، بلکه زمینۀ آن بهتدریج از همان آغاز سقوط الموت، بهویژه پس از زوال سلسله ایلخانیان در نیمۀ اوّل قرن هشتم/چهاردهم، فراهم گردید. در نیمۀ قرن نهم/ پانزدهم، دستکم امامان نزاریۀ قاسمشاهى، مانند رهبران بعضى دیگر از فرق مذهبى، توانستند از فضاى دینى-سیاسى بهترى که در ایران پدید آمده بود؛ فضایى که از مشخصههاى آن تفرّق سیاسى، اشاعۀ گرایشهای شیعى، ابراز وفادارى به خاندان على (ع) بهویژه بهوسیلۀ بعضى از طریقتها یا فرقههاى صوفیانه بود، حداکثر استفاده و بهرهبردارى را بکنند. تلخیص از : (دفتری،۱۳۸۶ : ۵۲۲،۵۲۴)
ج- کرج
قدیمیترین اشاره به نام کرج در تاریخ قم است که بیان میکند (منطقه کرج در قرن دوم محل زیستگاه تیرهاى از عربهای مهاجر خزاعى به نام (بنى عجل) بود، این خاندان به نام در اوایل سده ۲ هجرى به سرزمین جبال کوچیدند و در میانه همدان و اصفهان و ساوه صاحب اقطاع شدند و ناحیه کرج را آبادان کردند و سرانجام امارت بلاد جبال را از طرف خلفاى بنى العباس به دست آورند. بنى عجل از دشمنان امویان به شمار مىرفتند و در جنگ علیه آنان به حمایت از ابومسلم خراسانى برخاسته و پس از پیروزى عباسیان از موقعیت مهمى برخوردار شدند و نواحى جبل به تیول آنان درآمد. (قمی،۱۳۸۵ : ۴۷) این منطقه به ایغارین نیز معروف است. (ایغاران- با غین نقطهدار. به وزن تثنیت. نام چند دیه از چند خوره است که به اقطاع عیسی و معقل دو پسر ابو دلف عجلى (ره) داده شد؛ و از آن رو «ایغاران» [دو ایغار- دو اقطاع] نامیده شد که به اقطاع دو مرد یادشده بود و آنها «کرج» و «برج» نام دارند. (حموی،۱۳۸۳ : ۱/۳۷۱) ایغار زمین یا آبادى بود که خلیفگان، بیرون از قانون کلی خراج، در برابر مالى یا جانی در اختیار کسى مىنهادند. کارگزاران دولت، درعینحال که مسئول امنیت همگانى آن ایغار بودند، حق کنترل یا مطالبه خراج منطقهاى از آن را نداشتند. (لمبتون، ۱۳۸۰ : ۷۹)
در کتاب تاریخ گزیده در خصوص حاکمان منطقه کرج آمده، اصلشان از نسل ابو دلف عجلى است که بهفرمان هارونالرشید به عجم آمد و شهر کرج بساخت و آنجا ساکن شد.) (مستوفی، ۱۳۶۴ :۸۱۰) ابو دلف، قاسم بن عیسى عجلى (متوفاى ۲۲۶ ق)، از فرماندهان و امراى لشکر و دولتمردان شجاع و کاردان عباسیان، در دوره هارون و معتصم بود، که در جنگ با بابک خرمدین و دیلمیان پیروزیهای فراوانى کسب نمود، ازاینرو امارت و فرمانروایى بلاد جبل بدو سپرده شد و او و فرزندانش و نوادگان او به مدت یک صد سال تمام (از ۱۸۵ تا ۲۸۵ ق) بر نواحى غرب و مرکز ایران حکم راندند و گاهى همدان و گاهى اصفهان را مرکز حکومت خود کردند و شهر کرج (امروزه باقیمانده آن روستایى است به نام کره رود در حومه شهر اراک) را ابو دلف آبادان کرد و بدو هم منسوب است. ذهبى (ذهبى،۱۳۶۹ :۱۰/ ۵۶۴) آورده است: (و فی ذریته امراء و علماء) که یکى از آنان احمد بن عبدالعزیز است، که نواده اوست. طبرى در تاریخ خود درباره حوادث دوره او سخن گفته است.
الکامل در ذیل وقایع سال ۲۲۵ بیان میکند (ابو دلف عجلى که نام او قاسم بن عیسى بود وفات یافت) (ابن اثیر،۱۳۷۱: ۱۷/ ۱۵۷) و در همان جا به شیعه بودن این خاندان که در اطراف اراک امروزی بودهاند اشارهشده است. در این دوره حکومت این مناطق بر عهده دلف ابن عبدالعزیز والی اصفهان بود (تتوی،۱۳۸۲ : ۱۶۲۵) همچنین آمده است که ابومسلم خراسانی نیز در نزد این خانواده رشد کرد و بزرگ شد. (ابن اثیر،۱۳۷۱ : ۱۴/۱۶۰)
در ماه رجب سال ۲۵۳ ه.ق معتز بلاد جبل را به موسی بن بغاى کبیر واگذار کرد و او نیز مفلح را از طرف خود به آن سرزمین فرستاد. چون نزدیک همدان رسید عبدالعزیز بن ابى دلف با عده بیست هزار از اوباش و جنگجویان متفرقه به مقابله او پرداخت جنگ واقع شد و اتباع عبدالعزیز گریختند و بسیارى از اتباع او کشته شدند.
در ماه رمضان همان سال باز مفلح سوى کرج لشکرکشید و این بار نیز عبدالعزیز لشکرى فرستاد که عده آن بالغ بر چهار هزار بود. در این نبرد مفلح پیروز شد و عبدالعزیز خود به قلعه «زر» پناه برد و مفلح وارد کرج شد. (ابن اثیر، ۱۳۷۱: ۱۸/۴۴)
در کتاب ظفرنامه در این خصوص آمده است:
به رسم یزک لشکرى جنگجو به پیکار عجلى فرستاد او
از آن قوم عجلى گریزنده گشت به شهر کرج رفت از طرف دشت
بر آن ملک موسى شده کامران به پیکار داعىّ حق شد روان
(مستوفی،۱۳۸۰: ۳/۲۰۶)
در سال ۲۶۶ ه.ق عمرولیث صفاری که بر مناطق مختلفی مسلط شده بود حکومت اصفهان و نواحی اطراف آن ازجمله کرج را به احمد بن عبدالعزیز بن ابی دلف سپرد تا از طرف او بر این مناطق حکومت کند.
سپه کرد و آمد سوى ملک رى بر آن ملک پیروزگر گشت وى
گزین احمد عجلى نامور به شهر کرج یافت از وى خبر
برفت و به مردى از او جنگ جست از او گشت گیتى به پیکار سست
(مستوفی،۱۳۸۰: ۳/۲۱۸)
در سال بعد میان احمد و کیغلغ ترک فرمانده خلیفه در نزدیکی همدان جنگی روی داد که در ابتدا احمد شکست خورد ولی مجدداً حمله کرده و فرمانده خلیفه را شکست داد. (ابن کثیر، ۱۳۷۱: ۱۸/۲۰۵) در تمام این دوره بر اساس منابع احمد مالیات خود را به حکومت صفاریان میداد و از آنان تبعیت میکرد. (ابن اثیر، ۱۳۷۱: ۱۸ / ۲۱۳)
پسازآن در حوادث سال ۲۷۱ ه.ق به مشارکت احمد در جنگ با عمرو لیث و به حمایت از خلیفه معتمد اشارهشده که باعث شکست عمرو میشود. (ابن اثیر،۱۳۷۱ : ۱۸ / ۲۵۷)
در دوره حکومتی احمد فردی به نام محمد بن موسی بن محمد بن علی الرضا (ع) از فرزندان امام جواد (ع) که اولین فرد از سادات رضائیه است پیش از مهاجرت به قم مدتی را نزد احمد آمده است که «احمد وی را اعزاز و اکرام کرد و خلعتها و مرکبها بخشید و وظیفه سالیانه معیّن کرد.» (قمی،۱۳۸۵ : ۵۸۰) او همچنین محمد بن حسین جورانی از نوادگان امام صادق (ع) را مدتی نزد خود نگهداشته و به او مقام فرماندهی قسمتی از سپاه خود را داده بود (قمی،۱۳۸۵ :۶۰۶) که از این اقدامات نیز شیعه بودن او استنباط میشود.
پس از خلافت معتمد و در زمان معتضد نیز حکومت مناطق اصفهان همچنان بر عهده احمد ماند و او به دستور خلیفه با رافع جنگ کرد، ولی سال بعد از دنیا رفت تا اینکه پس از مدتی معتضد عباسی حکومت نواحی کرج، نهاوند و اصفهان را به عمر بن عبدالعزیز بن ابی دلف سپرد. او نیز از امراء مشهور شیعه است. (تتوی،۱۳۸۲ : ۱۶۶۳) از این پس دیگر نام زیادی از منطقه کرج نیست و احتمالاً در این دوره حاکم آنجا فردی علی بن محمد بوده که از فرزندان قاسم کرجی است و همراه برادرش جعفر در اواخر قرن ۳ و اوایل قرن ۴ ه.ق حاکم منطقه بوده است.
اسفار بن شیرویه که از جانب سامانیان به حکومت طبرستان رسیده بود، در سال ۳۱۵ ه.ق به ناحیه قم و کرج حمله کرد و با تصرف این مناطق خود را تابع سامانیان خواند. (ابن اثیر،۱۳۷۱ : ۱۹ / ۲۲۳) پس از این اقدام اسفار، ابوعلی محتاج در سال ۳۱۹ ه.ق به منطقه ری و کرج و فراهان تا همدان حمله کرده و از آنها خراج گرفت. (ابن اثیر،۱۳۷۱ : ۲۰ / ۱۰۸) سپس با مرگ اسفار و قدرت گیری مرداویج زیاری، او حکومت کرج را در سال ۳۲۰ ه.ق به علی بویه ای داد. (ابن مسکویه، ۱۳۷۶: ۵ / ۳۷۳) و این آغازی برای ظهور قدرت جدید آلبویه شد. از این پس منطقه کرج که شامل فراهان نیز میشد به تصرف آلبویه درآمد. در دوره اقامت علی بن بویه در کرج که او مشغول جمع آوری نیرو و تدارک سپاه بود، گزارشی از ورود دستهای از خرمدینان به نزد او آمده است که قبلاً بخشهایی از منطقه را در دست داشتند و احتمال وجود شورشیان خرمدین در این منطقه را تقویت میکند. (ابن مسکویه، ۱۳۷۶: ۵ / ۳۷۵)
گزارش روشنی از این منطقه در دوره غزنویان نیست ولی میتوان فهمید که با روی کار آمدن سلطان محمود غزنوی که به شدت مخالف معتزلیان بود، مردم این منطقه نیز سرکوبشدهاند. در دوره سلجوقیان نیز اشاراتی به منطقه شده است که عمدتاً برخوردهای نظامی را که در منطقه واقعشده روایت میکند. در دورهای که منطقه در دست حکومت دیالمه کاکویه بود ترکمانان غز به منطقه فراهان حمله کرده و آن را غارت کردند. (ابن اثیر،۱۳۷۱: ۲۲ /۹۷) همچنین در نیمه قرن پنجم هجری در منطقه کرج بین ملکشاه سلجوقی و قاورد جنگی روی داد که به پیروزی ملکشاه پایان یافت (نیشابورى،۱۳۳۲: ۳۰) همچنین در روایتی به زندانی شدن ابنسینا در قلعه فرّزین فراهان اشارهشده است که او پس از وزارت شمس الدوله بویه ای وزارت پسرش اسماء الدوله را در حکومت همدان نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. (نسوی،۱۳۸۴ : ۳۴۰) عدهای محل آن زندان را در روستای فردغان امروزی در فراهان میدانند.
در سال ۵۵۶ ه.ق در دوره سلجوقیان با دیگر در دوره ارسلان شاه بن طغرل سلجوقی بین اتابک شمسالدین ایلدگز با قتلغ اینانج در منطقه فراهان جنگی رخ داده است. (حسینی،۱۳۸۰ :۱۷۲)
در دوره سلطان سنجر سلجوقی فردی به نام عزالملک مجدالدین که وزارت سلطان را داشت، با فردی به نام اثیر ابونصر رقابتهایی دارد. نام او به همراه نام دستکان که احتمالاً روستای دستجان امروزی فراهان باشد، آمده است. (قمی،۱۳۶۳ : ۱۱۳) در خصوص این فرد اطلاعات بیشتری نیست مثلاً در خصوص مذهب او سخنی به میان نیامده است. ولی ممکن است به دلیل مذهب ابونصر وزیر با او رقابت میکرده است.
در دوره خوارزمشاهیان چنانکه از متن کتاب تاریخ بناکتی میآید کرج جزء حکومت عباسیان بوده است. (بناکتی،۱۳۴۸ :۲۰۶) همچنین نام این منطقه در حادثه جنگ بین مویدالدین و قتلق اینانج در دربند کرج، آمده است این دو فرد در زمان تکش بر ضد حکومت خوارزم شاهیان باهم متحد بودند ولی با بروز اختلاف، میانشان جنگ شد. این حادثه در سال ۵۹۱ ه.ق روی داد. (تتوی،۱۳۸۲ : ۳۴۹۰) مهمترین اتفاق قرن هفتم هجری در فراهان تاجگذاری اباقاخان است. این خان پس از پدرش هلاکو به حکومت ایلخانان رسید. پس از وفات هولاکو زوجۀ عیسوی او دوقوز خاتون پس از مشورت با وارتان جاثلیق ارمنى پسر خود ابقا یا اباقا را که در این تاریخ حکومت خراسان و مازندران داشت به جانشینى هولاکو نامزد کرد و قاصدى به عجله نزد اباقا که در ارّان به گذراندن ایام زمستان مشغول بود فرستاد و او را به اردوی مغول در جغاتو خواست. مراسم جلوس بر ساحل چغان ناوور (دریاچه سفید)، تواله کنونى در ناحیه فراهان واقع در شمال سلطانآباد (اراک) برگزار شد. او در تاریخ جمعه ۱۳ رمضان سال ۶۶۳ ه.ق تاجگذاری کرد. (کاشانی،۱۴۱۴ قمری:۲۴۴ و تتوی،۱۳۸۲ : ۴۰۲۹) در دوره حکومتی غازان خان نیز سوکا نامی در این منطقه که مغولان به آن ترکان موران میگفتند شورش کرد و در خرقان ساوه توسط امیر نوروز سرکوب شد. (همدانی،۱۳۵۸ : ۹۸) در دوران زوال ایلخانان که چوپانیان در حال افزایش قلمرو خود بودند، سال ۷۳۶ ه.ق، گذارشی از حمله حسن خواجه فرزند دمرطاش چوپان به منطقه فرغان (فراهان) و گرفتن آن آمده است که قلمرو خود را از تبریز تا همدان و قم نیز گسترش داده بود. (ابنبطوطه،۱۳۷۶: ۱ / ۲۸۱)
نام منطقه بار دیگر در زمان تیموریان آمده است. در این دوره از تاریخ ایران، مردم ایران شاهد هجومهای متعدد سپاه تیمور به داخل ایران هستند. در اولین یورش که به یورش سه ساله مشهور است، منطقه فراهان و چرّا توسط تیمور در سال ۷۹۰ ه.ق فتح شد و اداره آن را به فرزندش عمرشیخ سپرد. (حافظ ابرو،۱۳۸۰: ۲/ ۷۱۷) قبل از این حمله اداره این نواحی بر عهده اسفندیار نامی بوده است. (شامى،۱۳۶۳ :۱۳۰) در سال ۷۹۵ نیز هنگامی که امیر تیمور از اصفهان و از راه فراهان به همدان میرفت در دشت فراهان به شکار پرداخته و گروهی از ملاحده (اسماعیلیان) انگدان (انجدان) را نیز سرکوب کرده است. «در میان به قریه انگدان نزول فرمود و مردم آنجا که فرقهاى از ملاحده بودند، یاغى شده در نقبها تحصن جستند. امر جهان مطاع صدور یافت تا عساکر گردون مآثر از بلندى جوى بریده، از بسى راه، آب آوردند و در آن نقبها انداختند. تمام آن خاکساران بادپیماى از ممرّ آب به آتش دوزخ پیوستند و اموال و اسباب ایشان به باد تاراج بررفت.» (یزدی،۱۳۸۷: ۱/ ۷۲۲) این روستا از دوره مغول محل اجتماع اسماعیلیان بوده است که شرح آن خواهد آمد. در زمان حکومت شاهرخ تیموری نیز هنگامی که او از این منطقه می گذشته با مقاومت مردم روستای میقان که در قلعهای با همین نام بودهاند رو به رو میشود. این شورش که شاید به دلیل فشارهای مالیاتی ناشی از عبور سپاه از منطقه بوده، توسط حسن صوفی و امیر الیاس فرماندهان شاهرخ سرکوب میشود. (سمرقندی،۱۳۸۳: ۳/۱۹۰) همزمان با روی کار آمدن صفویان از این منطقه بهعنوان شکارگاه در دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب یادشده است. (تتوی،۱۳۸۲ : ۵۵۱۲)
۱/۳- وضعیت اجتماعی
الف- بافت قومی و نژادی و زبانی
در خصوص نژادهای مختلف ایران عموماً زیاد نمیتوان به جزئیات پرداخت چراکه بارها در زمانهای گذشته ترکیب نژادی صورت گرفته است. منطقه فراهان در دوره باستان در محدوده مادها بوده ولی از اقوام بومی منطقه پیش از آنها شواهدی در دست نیست.
در دوره ورود اسلام به ایران فراهان از مناطقی است که نخستین بار اعراب اشعری از آن عبور میکنند و به سمت قم می روند و بعداً نیز آنان در فراهان صاحب ملک و زمین میشوند که احتمالاً اولین بار در این دوره اعراب وارد منطقه شدهاند. پس از تشکیل حکومتهایی با نژاد ترک در ایران و ورود قبایل ترک به داخل ایران، این منطقه نیز از آنان خالی نبوده و محل اقامت ترکان میشود. در این دوره دو گروه ترک و خلج به منطقه وارد میشوند. البته امروزه نیز در فراهان این اقوام فراواناند.
اقوام خلج، در زمان غزنویان علیه سلطان مسعود غزنوی قیام کردند و در پیروزی سلجوقیان بسیار تأثیرگذار بودند، سرانجام نیز همراه سلجوقیان به عراق عجم آمده و ابتدا در خرقان ساوه ساکن شداند و احتمالاً از آنجا به مناطق فراهان و خلجستان آشتیان نیز واردشدهاند. خلجها در زمان هجوم چنگیز خان مغول به همراه خوارزمشاهیان، از سمرقند دفاع کردند و به اتفاق ترکمانان سپاهی بهفرماندهی «سیف الدین اغراق ملک» جهت حمایت از سلطان جلالالدین خوارزمشاه تشکیل داده و در جنگ پروان، مغولان را سخت شکست دادند. (جمراسی،۱۳۸۵ : ۵)
بهصورت کلی در فراهان دو زبان وجود داشته، بومیان و مردم اصیل منطقه که به زبان فارسی و گویش فراهانی تکلم میکردند و اقوام مهاجر ترک که به دو گویش ترکی و خلجی سخن میگفتند.
دانلود فایل های پایان نامه با موضوع بررسی تاریخ تشیع فراهان از آغاز تا استقرار دولت ...