در این فصل، پژوهشگر به بحث و بررسی نتایج مربوط به فرضیه های پژوهش می پردازد. در ابتدا نتایج مربوط به هر فرضیه بیان شده و آنگاه آن را با نتایج پژوهش های مشابه و مبانی نظری مقایسه می کنیم.
از آن جایی که از طریق ازدواج و تشکیل خانواده نیازهای جسمانی از جمله ارضای سالم غریزه جنسی در یک محیط امن روانی، عاطفی، اجتماعی و فرهنگی تأمین می شود، لذا آموزش شناختی - رفتاری به زنان متأهل، می تواند از جایگاه مهمی برخوردار بوده و در ابعاد مختلف زندگی زناشویی مؤثر باشد.
پژوهشهای مختلف به این امر اشاره کرده اند که ازدواج موفق موجب می شود افراد شادتر، با نشاط تر و سالم تر زندگی کنند (وایت[۱۵۰]، ۱۹۹۴، به نقل از یوسفی، ۱۳۸۴) و رضایت زناشویی منوط به داشتن روابط جنسی سالم و کامیابی جنسی رضایت بخش می باشد (اوحدی، ۱۳۸۴).لذا با در نظر گرفتن این نکته که تقریباً در تمام فرهنگها مسائل، امور و روابط جنسی یک تابو است و این که تاکنون، آموزش روابط جنسی آنهم بطور مدون در ایران خیلی نادر و کم صورت گرفته، بنابراین لزوم اجرای آموزش شناختی روابط جنسی به زنان متأهل به خوبی احساس می گردید. در این پژوهش، جهت دستیابی به هدف کلی، تعیین تأثیر آموزش شناختی رفتاری بر دانش، نگرش و اعتماد به نفس جنسی زنان داده های بدست آمده از مطالعه حاضر، مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار گرفت.در این مطالعه، افراد مورد مطالعه از جنبه های دموگرافیکی، در دو گروه آزمون و کنترل همسان بوده و تفاوت معناداری را نداشتند. یافته های بررسی حاضر، بیانگر این مطلب است که میانگین سن واحدهای مورد پژوهش در دو گروه آزمون و کنترل از لحاظ آماری تفاوتی نداشت.
از آنجایی که مسائل جنسی در هاله و لفافه ای از مسائل نادرست و خرافی پیچیده شده است و صحبت درباره آن معمولاً با احساسات منفی مثل شرم، گناه و رفتارهایی از قبیل کمرویی، گستاخی و بی حیایی همراه است (اوحدی، ۱۳۸۴)در این پژوهش سعی شده که حداقل سطح تحصیلات به عنوان معیار ورودی، افراد ۱۲ سال معادل دیپلم باشد که انجام آموزش و صحبت در مورد مسائل جنسی راحتر و قابل قبولتر باشد و همچنین این امر احتمالاً موجب یادگیری و درک بهتر و عمیق تر مسائل مطرح شده می شد. در هر صورت بر طبق یافته (پارسای، ۱۳۸۳)، سطح سواد زنان از عوامل دموگرافیکی مهمی به شمار رفته و ارتباط معنی داری با برخی مؤلفه ها از جمله دانش جنسی داشته است.
۵-۲- یافته های پژوهش:
۵-۲-۱- فرضیه اول پژوهش:نمرات دانش جنسی زنان بعد از مداخله آموزشی شناختی- رفتاری در گروه های تجربی و شاهد تفاوت معنی دار خواهد داشت.
یافته های پژوهش حاضر نشان داد که در زمینه دانش جنسی در قبل از مداخله آموزشی اختلاف در دو گروه آزمون و کنترل وجود نداشت.(جدول شماره ۴-۹)اما بعد از مداخله افزایش معنا داری در دانش جنسی در گروه آزمون حاصل شد(۰۰۰۱/۰(p<.پیشینه نظری و پژوهشهای انجام گرفته از این نتایج نیزحمایت می کنند(عشقی، ۱۳۸۵، جابری، ۱۳۷۶).
همانطور که قبلاً ذکر شد یکی از مؤلفه های درمان رفتاری- شناختی پژوهش حاضر، ارائه اطلاعات و دانش جنسی بوده است. در این راستا، پژوهشگران متعددی از جمله مسترز و جانسون (۱۹۷۰)، بنکرافت[۱۵۱] (۱۹۸۹) و اسپنس (۱۹۹۱) به رابطه بین دانش و نابهنجاری های جنسی اشاره کرده اند.
پژوهشگران متعددی در راستای درمان اختلالات جنسی از ارائه دانش و اطلاعات جنسی استفاده کرده اند. مک مولن[۱۵۲] و روزن[۱۵۳] (۱۹۷۹) در درمان زنان مبتلا به اختلالات جنسی به شیوه شناختی- رفتاری از ارائه دانش و اطلاعات به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی درمان استفاده کردند که نتایج مثبتی را در پی داشت. کیلمن و همکاران (۱۹۸۶) نیز به نقل از وستیمر و لوپاتر[۱۵۴] (۲۰۰۵) اقدام به درمان زنان مبتلا به اختلال اُرگاسم ثانویه کردند. نتایج نشان داد اگرچه آموزش جنسی برای ایجاد بهبودی قابل توجه در اکثر درمانجویان ناکافی است، اما یکی از مؤلفه های مهم و مؤثر درمان به حساب می آید.
همچنین گلمن[۱۵۵] (۱۹۸۳) اظهار داشتند که ارائه آموزش ها و اطلاعات جنسی مربوط به چرخه پاسخ جنسی، آناتومی بدن، بیولوژیکی و تکنیکهای جنسی از جمله اصول اساسی رویکرد رفتاری مؤثر در درمان نابهنجاری جنسی هستند.
همانطور که قبلاً ذکر شد، در پژوهش حاضر نیز تمام موارد بالا جهت افزایش دانش جنسی در افراد گروه آزمایشی آموزش داده شد پس می توان این گونه نتیجه گیری کرد که این پژوهش در افزایش دانش و آگاهی جنسی زنان به عنوان یکی از مؤلفه های درمانی موفق بوده است و فرضیه اول در گروه مورد بررسی تایید می شود.
۵-۲-۲- فرضیه دوم پژوهش: نمرات نگرش جنسی زنان بعد از مداخله آموزشی شناختی- رفتاری در گروه های تجربی و شاهد تفاوت معنی دار خواهد داشت.
این فرضیه بنا بر نتایج تجزیه و تحلیل داده ها تایید شد(جدول شماره ۴-۹).در این مطالعه پس از مداخله آموزشی در گروه آزمون افزایش چشمگیری در میانگین نمرات دیده شد که بیانگر تاثیر مداخله آموزشی در گروه آزمون بوده است. در ایران نیز دهقانی( ۱۳۸۳) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که آموزشهای شناختی و رفتاری در افزایش مهارت های جنسی در گروه آزمایش مؤثر بوده و باعث افزایش معنادار سطح نگرش گروه آزمایش نسبت به قبل از مداخله و همچنین نسبت به گروه کنترل شده است.
در پژوهشهایی که به آموزش جنسی زوجین پرداخته اند،آموزشها علاوه بر افزایش آگاهی، نگرش جنسی زوجین را نیز تغییر داده اند(شجاعی زاده، قبه و منصوریان، ۱۳۸۳). همچنین گلمن(۱۹۸۳) در پژوهش خود اذعان داشت که رویکرد رفتاری در تغییر نگرش های منفی جنسی زوجین تاثیر بسزایی دارد.
۵-۲-۳- فرضیه سوم پژوهش: نمرات اعتماد به نفس جنسی زنان بعد از مداخله آموزشی شناختی- رفتاری در گروه های تجربی و شاهد تفاوت معنی دار خواهد داشت.
یافته های پژوهش حاضر نشان داد که در زمینه اعتماد به نفس جنسی در قبل از مداخله آموزشی اختلاف در دو گروه آزمون و کنترل وجود نداشت.(جدول شماره۴-۹) اما بعد از مداخله افزایش معنا داری در دانش جنسی در گروه آزمون حاصل شد(۰۰۰۱/۰(نتایج پژوهش عشقی (۱۳۸۵) نشان داد که مشاوره شناختی- رفتاری توانسته است اعتماد به نفس جنسی زنان را افزایش دهد. همچنین این تحقیق نشان داد که درمان شناختی- رفتاری جنسی بر بهبود بی پرده گویی جنسی زنان مؤثر است.
همچنین پژوهش هولبرت[۱۵۶] وهمکاران (۱۹۹۳) به نقل از عشقی(۱۳۸۵) و هارتمن[۱۵۷] و همکاران (۲۰۰۲) نیز نشان داد که فقدان جرات ورزی و اعتماد به نفس در زنان با میل جنسی پایین مرتبط است و کمک به افزایش اعتماد به نفس این زنان می تواند به بهبود میل جنسی شان کمک کند و رفع مشکل جنسی نیز، خود موجب افزایش اعتماد به نفس این زنان میشود. در پژوهش حاضر نیز تمام موارد بالا جهت افزایش اعتماد به نفس جنسی در افراد گروه آزمایشی آموزش داده شد پس می توان این گونه نتیجه گیری کرد که این پژوهش در افزایش اعتماد به نفس جنسی زنان به عنوان یکی از مؤلفه های درمانی موفق بوده است.
۵-۳- در مورد محاسن آموزش شناختی
در مورد دلایل احتمالی تأثیر آموزش برنامه شناختی رفتاری بر بهبود نگرش، دانش و اعتماد به نفس جنسی می توان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- استفاده از منابع معتبر علمی و نظر خواهی و مشورت متخصصین ۲- استخراج افکار ناکارآمد جنسی آزمودنی ها و بازسازی شناختی آنها ۳- بالا بردن سطح دانش و آگاهی آزمودنیها و آموزش فواید ارتباط جنسی از نقطه نظر جسمی و روحی ۴- بررسی اضطراب و ترس جنسی آنها و آموزش آرمیدگی ۵- بالا بردن شناختشان از خود و خطاهای شناختی و به دنبال آن بالا بردن اعتماد به نفس آنها در زمینه مسائل جنسی ۶- آموزش مهارت های شناختی با بهره گرفتن از تمرینات تمرکز- توجه و مهارت خیال پردازی ۷- توضیح اثر عوامل روان شناختی در کارکرد جنسی و بالاخره ۸- آموزش مهارت های ارتباطی و حل مساله.
در دهه های اخیر مداخله های رفتاری به شکل روز افزون برای کاهش ناسازگاری های زناشویی به کار رفته است (بارکر، ترجمه دهقانی، ۱۳۷۵). شواهدی وجود دارد که خانواده ها می توانند از طریق دریافت کمک و از طریق مداخلات آموزشی الگوهای غیر مؤثر در حل مشکل را به الگوهای مؤثر و کارآمد تغییر دهند (گورمن و نیسکرن[۱۵۸] ۱۹۸۱؛ شرمن [۱۵۹]و همکاران، ۱۹۹۱؛ کیرن و پوریر[۱۶۰]، ۱۹۹۴؛ دیان و توماس[۱۶۱]، ۱۹۹۶).
پژوهشهای فراوانی نشان داده اند که آموزش های شناختی- رفتاری در درمان بسیاری از اختلالات روانی- جسمی مؤثر بوده است حتی اگر در مورد این بیماریها سایر انواع درمانها نیز وجود داشته باشد (وی- ای کابالو[۱۶۲]، ۲۰۰۹).
از جمله (هویر[۱۶۳]، ۲۰۰۹) و(ژاکوس[۱۶۴]، ۲۰۰۱) از آموزش شناختی رفتاری برای کاهش اختلال عملکرد جنسی استفاده کرده اند و هر دو نشان داده اند که این روش تأثیر مفید و معناداری را داشته است.
نتایج تحقیقات گیامی و دی کلومبی[۱۶۵] (۲۰۰۳) نشان داد که درمان شناختی- رفتاری و زوج درمانی کاربردی ترین و مؤثرترین تکنیکهای درمانی شناخته شده هستند. مک کارتی[۱۶۶] (۱۹۸۴) به نقل از اسپنس (۱۹۹۱) در درمان زنان سرد مزاج به شیوه ی شناختی- رفتاری از آموزش ابراز وجود هم استفاده کرد. بدین صورت که سه مؤلفه درمان وی آموزش ابراز عاطفه، بحث و گفت گو درباره ویژگیهای جذاب زوجین و صحبت درباره خواسته های جنسی شان بود که نتایج نشان داد که این سه مؤلفه، نه تنها در افزایش بی پرده گویی بلکه در افزایش میل جنسی زنان نیز مؤثر است.
۵-۴- ارتباط بین متغیرهای اصلی و فرعی پژوهش
همانگونه که در قبل اشاره گردید، در این مطالعه، به ارتباط مابین متغیرهای فرعی و اصلی در کل افراد تحت مطالعه (گروه آزمون و کنترل) نیز پرداخته شده است.
۵-۴-۱- سن: با توجه به یافته های این پژوهش بین سن و شاخصهای نگرش جنسی، دانش جنسی و اعتماد به نفس جنسی ارتباط معنی داری مشاهده نشد.
این نتایج در مورد متغیر نگرش جنسی با پژوهش لگال و مولت[۱۶۷] (۲۰۰۲) و در ارتباط با نگرش و دانش جنسی با پژوهش یوسفی (۱۳۸۴) همسوست ولی با پژوهش های (والان[۱۶۸] ۱۹۹۰، استینک[۱۶۹] ۱۹۹۴، افروس[۱۷۰]، ۱۹۹۹، به نقل از یوسفی، ۱۳۸۴) ناسازگار است. در پژوهشهای آنان افراد مسن نگرش سهل گیرانه تری نسبت به مسائل جنسی داشتند، در تفسیر این نتایج می توان گفت به دلیل آنکه در این پژوهش گستره سنی همسان و تقریباً جوان بوده است و تعداد افراد مسن بسیار کم بوده شاید این مسئله از دلایل اصلی عدم همبستگی سن با سایر متغیرها می باشد.
۵-۴-۲- سن ازدواج: نتایج پژوهش بیانگر آنست که با افزایش سن ازدواج میزان اعتماد به نفس و نگرش جنسی زنان افزایش می یابد. در ارتباط با سن ازدواج و مشکلات جنسی یافته های متفاوتی وجود دارد. بعضی از این مطالعات نشان داده اند که با افزایش سن ازدواج مشکلات جنسی نیز افزایش می یابد (وست[۱۷۱] و همکاران، ۲۰۰۴)؛ از طرف دیگر لُمن[۱۷۲] و همکاران (۱۹۹۹) نشان دادند که زنان جوانتر مشکلات جنسی بیشتری را گزارش می کنند و مطالعات دیگر نیز وجود دارد که رابطه مشخصی بین مشکلات جنسی و سن ازدواج را نشان نمی دهد. مور و دیویدسون[۱۷۳](۲۰۰۰) در پژوهش خود اظهار کردند که افرادی که در سنین بالاتر ازدواج کرده اند نگرش جنسی مثبت تری نسبت به سایرین دارا بوده اند.
۵-۴-۳- مدت ازدواج: در پژوهش حاضر بین نگرش جنسی و مدت ازدواج ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت. از نظر تجربی افزایش مدت ازدواج منجر به تطابق بیشتر زن و مرد در رفتارهای جنسی و سازگاری در تعاملات زناشویی و هماهنگی و همراهی بیشتر زوجین می شود گرچه در پژوهش از گلی و همکاران (۱۳۸۳) و یوسفی (۱۳۸۴) مدت ازدواج با نگرش جنسی رابطه ای وجود نداشت ولی در این پژوهش ها عامل سن افراد مورد مطالعه را دلیل عدم همبستگی مدت ازدواج و نگرش جنسی دانسته اند.
۵-۴-۴- سطح تحصیلات: بر اساس نتایج سطح تحصیلات زن تنها با اعتماد به نفس جنسی همبستگی داشته در پژوهش یوسفی (۱۳۸۴) نیز داشتن تحصیلات بالاتر با افزایش نمره در دانش جنسی و نگرش جنسی همراه نبوده است. در پژوهش بیر (۱۹۷۷) به نقل از یوسفی (۱۳۸۴) نیز عامل تحصیلات تأثیری بر نگرش جنسی نداشته است. ولی در پژوهش پارسای، زاهدی و مدرسی (۱۳۸۳) بیشترین نمره دانش جنسی در گروه های بالاتر از دیپلم بوده و تحصیلات در بالا بردن میزان دانش جنسی نقش مؤثری داشته است.
این نتایج را می توان چنین تفسیر کرد که چون در پژوهش حاضر تحصیلات آزمودنی ها در سطوح تقریباً مشابهی بود (دیپلم و بالاتر) تفاوت بارزی با همدیگر نداشتند. اثر سطح تحصیلات وقتی می تواند تأثیر گذار باشد که سطوح تحصیلی کاملاً متفاوتی را با هم مقایسه کنیم. مثلاً افراد با سواد را با بیسواد مقایسه کنیم. همچنین می توان گفت که شاید اثر سطح تحصیلات بر دانش و نگرش جنسی به صورت غیر مستقیم و از طریق متغیرهای واسطه ای باشد که سنجش آن مستلزم کنترل متغیرهای بیشتر و به کارگیری روش های متفاوت آمار استنباطی (تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر) و افزایش تعداد نمونه در گروه ها است.
۵-۴-۵- تعداد فرزندان: بر اساس یافته های این پژوهش بین تعداد فرزندان و همچنین تعداد فرزندان دختر با اعتماد به نفس جنسی رابطه و همبستگی منفی وجود داشت به نحوی که هر چه تعداد فرزندان به خصوص تعداد فرزندان دختر افزایش پیدا می کرد، میزان اعتماد به نفس جنسی نیز کاهش می یافت. می توان چنین تصور کرد که افزایش تعداد فرزندان می تواند همراه با تغییرات اندامی و ظاهری در زنان گردد و چه بسا همین تغییرات موجب کاهش اعتماد به نفس جنسی در آنها می گردد. از طرف دیگر به دلیل زمینه اجتماعی موجود در جامعه که داشتن فرزند پسر ارجح می شمرد ممکن است داشتن فرزند دختر، زنان را دچار ترس و کاهش اعتماد در روابط جنسی نماید. در پژوهش النشار[۱۷۴] و همکاران (۲۰۰۶) نیز میزان اختلال عملکرد جنسی با افزایش تعداد فرزندان، بیشتر می شد. مطالعات پیشین نیز بین تعداد فرزندان و گزارش اختلالات جنسی زنان رابطه مثبت و معنا داری را ذکر کرده است (گرزوسکی و فیشر[۱۷۵]، ۲۰۰۵، کاردی و آلامی[۱۷۶]، ۲۰۰۲). همچنین مِرکِر[۱۷۷] و همکاران (۲۰۰۵) در مطالعه خود بیان می دارند که زنان جوانی که تعداد بچه های بیشتری را در خانه دارند مشکلات جنسی بیشتری را گزارش می کنند. ساندرز[۱۷۸] و همکاران (۲۰۰۸) نیز تعداد فرزندان را عامل مهمی در پیشگویی مشکلات جنسی زنان دانسته اند.
۵-۴-۶- شغل زنان: نتایج بیانگر رابطه معنی دار بین اعتماد به نفس جنسی و وضعیت شغلی زنان بود بطوریکه زنانی که شاغل بودند اعتماد به نفس جنسی بیشتری داشتند. شاید بتوان این رابطه را منعکس از اعتماد به نفس زنان شاغل در سطح اجتماع دانست چرا که مطالعات مختلفی نشان داده اند که اعتماد به نفس در زنان شاغل بالاتر از زنان خانه دار است. از طرف دیگر شاید بتوان چنین نتیجه گیری کرد که از آنجایی که زنان شاغل از لحاظ مادی مستقل تر می باشند می توانند بیشتر از زنان خانه دار برای خود وسایل مختلفی که آنها را جذاب تر و خوشایندتر می نماید تهیه کنند و همین مسئله اعتماد به نفس جنسی را در آنها افزایش می دهد.
در ارتباط با نقش شاغل بودن زن در تعارضات زناشویی و مشکلات جنسی یافته های متفاوتی وجود دارد. بعضی از مطالعات درباره زوجین که هر دو شاغل بودند نشان دادند که تغییر ساختار خانواده بوسیله شاغل بودن زن به تعارض بیشتر و شادی کمتر و مبهم شدن نقش های جنسیتی منجر می شود (اکسلسون[۱۷۹]، ۱۹۶۳). از طرف دیگر بعضی از محققین بر این باورند که زنی که شاغل است و علائق مخصوص به خود را دارد مهیج تر است (روسو[۱۸۰]، ۱۹۸۷) و علی رغم مسائل حرفه ای کیفیت بهتر محاوره ای و حمایتی احتمال دارد رابطه زناشویی را غنی کند. یک همسر شاغل در اغلب اوقات نسبت به کسی که شغلی ندارد بهتر می تواند از همسرش حمایت کند و در شغلش او را راهنمایی کند (شاویتز و شاویتز[۱۸۱]، ۱۹۸۰)
۵-۴-۷- دانش جنسی: در این پژوهش بین دانش جنسی و نگرش جنسی نیز همبستگی معنی دار و مثبت بود. در مطالعه لانگر و دانکان[۱۸۲] (۱۹۹۳) که به بررسی نقش دانش و نگرش جنسی افراد در فرایند تصمیم گیریهای پرخطر پرداخته بودند، دانش و نگرش جنسی افراد همبستگی بالایی با هم داشتند در پژوهش لورنس و ژانت[۱۸۳] (۱۹۹۳) نیز این همبستگی مشاهده شد. در پژوهش هایی که به آموزش جنسی زوجین پرداخته اند، آموزش ها علاوه بر افزایش آگاهی نگرش جنسی زوجین را نیز تغییر داده اند (شجاعی زاده، قبه و منصوریان، ۱۳۸۳) این نتایج حاکی از تغییر همزمان دانش جنسی و نگرش جنسی پس از دریافت آموزش جنسی است و بیانگر آن است که این دو مقوله همبسته اند.
بعضی از محققین (یوسفی، ۱۳۸۴) بر اساس یافته های پژوهش خود، اشاره به اهمیت نظری و پژوهشی نگرش جنسی نموده و به درمانگران و مشاوران توصیه کرده اند که به عنوان یکی از وظایف اصلی درمان، تغییر نگرشها و باورهای ناسازگار را حتماً وارد آموزش خود نمایند. همچنین همبستگی معنی دار دانش جنسی با نگرش جنسی این نظریه را پیش می کشد که با افزایش دانش جنسی افراد نگرش آنان نسبت مسائل جنسی منعطف تر شود.
در این پژوهش با آنکه جهت کنترل بیشتر، نقش عاملهای سن و سطح تحصیلات همسر، وضعیت اقتصادی، سن قاعدگی، مصرف دارو، وجود بیماری و اطلاع از نحوه ی نزدیکی قبل از ازدواج مطالعه شد ولی هیچ کدام از این متغیرها رابطه معنی داری با متغیرهای اصلی پژوهش نداشتند. این نتایج شاید بدلیل تعداد کم و همگون بودن افراد تحت مطالعه باشد و نمی توان چنین نتیجه گرفت که این عوامل نقش و اثری بر اعتماد، نگرش و دانش جنسی زنان ندارند.
۵-۵- محدودیتهای پژوهش:
۱) بدلیل تابو بودن مسائل جنسی در جامعه، در مرحله نمونه گیری و جمع آوری اطلاعات، محقق با مشکلات فراوانی در جهت توجیه افراد برای شرکت و ادامه پژوهش مواجه بوده است.
۲) بدلیل تعداد نسبتاً کم افراد در هر گروه یافته های این پژوهش امکان تعمیم پذیری کمتری به جامعه زنان دارد و بدین منظور پژوهشهایی با حجم نمونه بیشتر و امکانات زمانی و مالی بیشتری را می طلبد.
۳) آنچه نباید نادیده گرفت، تاثیر شخصیت مشاور بر درمانجویان و نتایج نهایی پژوهش است.
۵-۶- پیشنهادات
۵-۶-۱- پیشنهادات براساس یافته ها
۱) با توجه به تاثیرفوق العاده وانکار ناپذیر روابط جنسی در کیفیت روابط زناشویی پیشنهادمی شود کارگاههای آموزشی بهبود ارتباط جنسی با هدف پیشگیری از مشکلات جنسی زوجین در مراکز مشاوره و راهنمایی دایر گردد. از این طرح میتوان به عنوان عامل درمانی در راستای افزایش عزت نفس زنان، صمیمیت زوجین، کاهش تعارضات زناشویی و… استفاده کرد.
۲) برگزاری دوره های آموزشی قبل از ازدواج در مراکز بهداشتی و درمانی باعث می شودازدواج لذت بخش تر، کم تنش تر و تداوم آن بیشتر شود. در غیر اینصورت بیشترین آسیب آن متوجه زنان خواهد شد.
۳) از آنجا که ۴۰درصد متقاضیان طلاق در کشور ما به دلیل مشکلات جنسی طلاق می گیرند ( عشقی،۱۳۸۵) پیشنهاد می شود دوره های آموزش مهارت های جنسی برای زوجها برگزار شود. با تشکیل این دوره های آموزشی در دادسراها و دادگستری ها از میزان طلاق کاهش می یابد.
دانلود فایل های پایان نامه درباره : بررسی تأثیر آموزش شناختی رفتاری بر دانش، نگرش ...